ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد. ملکوت تو بیاید. اراده تو چنانکه در آسمان است، بر زمین نیز کرده شود. نان کفاف ما را امروز به ما بده. و گناهان ما را ببخش چنانکه ما نیز، آنانکه بر ما گناه کردند را می‌بخشیم. و ما را در آزمایش میاور، بلکه از شریر رهایی ده. زیرا ملکوت، قدرت و جلال از آن توست تا ابدالاباد،
آمین.

۱۳۹۴/۰۵/۱۹

ادعای ” آزادی کامل” اقلیت های دینی در ایران

مدیرکل سیاسی وزارت کشور در نشست اعضای شورای خلیفه گری ارامنه تهران و آذربایجان که در محل قره کلیسای شهرستانی چالدران برگزار شد، ادعا کرد که “جمهوری اسلامی” برای حقوق اقلیت‌های مذهبی اهمیت زیادی قائل است.
به گزارش «محبت نیوز» روز آنلاین به نقل از خبرگزاری فارس خبر داد که محمد امین رضازاده، مدیرکل سیاسی وزارت کشور گفته است  : ” امروزه تمام اقلیت‌های مذهبی در ایران اسلامی از آزادی کامل برخوردار هستند و می‌توانند به راحتی تمام مراسمات دینی و مذهبی خود را انجام دهند که این کار نشان‌گر توجه دولت به حقوق اقلیت‌های مذهبی است.” رضازاده اضافه کرد: “براداران مسیحی و ارامنه در جهت دفاع از وطن همگام با سایر برادران مسلمان جنگیدند و چه بسیار شهید تقدیم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کردند.”

اوایل تیرماه گذشته، ذبیح الله خدائیان، معاون حقوقی قوه قضاییه هم با تاکید بر اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی حقوق اقلیت‌ها را بصورت جامع تامین کرده، گفته بود: “در کمترین کشوری این میزان حمایت از اقلیت‌ها در قانون اساسی آن کشور دیده می‌شود.” او همچنین از اینکه “در برخی کشورها تبعیض‌هایی نسبت به اقلیت‌ها” وجود دارد ابراز تاسف کرده بود.
تاکید مکرر مسئولان جمهوری اسلامی بر وجود آزادی مذهبی و رعایت حقوق اقلیت‌ها در ایران در حالی است که بیشترین فشارها از جانب حکومت، بر اقلیت‌های مذهبی وارد می‌شود.
چند ماه پیش سیدعلی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با نمایندگان اقلیت‌های مذهبی در مجلس با اشاره به آنچه که “تبلیغات علیه مسلمانها” در اروپا و امریکا می‌نامید، رفتار جمهوری اسلامی با اقلیت‌های مذهبی را همراه با “رواداری” خواند و گفت: “اینها مدّعی حقوق بشر هم هستند! اینها را مقایسه کنند با آنچه در ایران می‌گذرد. این چنین چیزی در ایران سابقه ندارد؛ یعنی در دوران اسلامی و جمهوری اسلامی، تعرّض به غیر مسلمان از سوی مسلمانها هیچ سابقه‌ای ندارد. همان جوان حزب‌اللّهی تند و داغ هم هرگز به خودش اجازه نمی‌دهد که به یک غیر مسلمانی تهاجم و حمله بکند و مانند اینها.”
با وجود این ادعاها، سرکوب گسترده اقلیت‌های مذهبی علی‌رغم ادعای آزادی مذهبی در ایران، موجب کاهش غیرمنتظره جمعیت آنان در سال‌های پس از پیروزی انقلاب سال ۱۳۵۷ شده است.
کارن خانلریان، نماینده وقت ارمنیان ایران در مجلس، چندی پیش با اشاره به کاهش سالیانه تعداد مسیحیان گفته بود: “تعداد جمعیت ارمنی‌ها در ایران به تدریج کاهش می‌یابد و امروز جامعه حدود ۶۰-۷۰ هزار نفر جمعیت دارد.” او تاکید داشت: “در سال‌های اخیر، مهاجرت ارمنی‌ها از ایران کمی کاهش یافته است اما تا به امروز مهاجرت ارمنی‌ها از ایران ادامه دارد.” به گفته او طی این سال‌ها بیش از صد هزار مسیحی از ایران مهاجرت کرده بودند. همچنین بر اساس آمارهای منتشر شده، تعداد کل یهودیان ایران از ۱۵۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۷ به ۳۰ هزار نفر در سال ۱۳۸۹ کاهش‌یافته است.
این کاهش جمعیت که شامل همه اقلیت‌های مذهبی است، حتی از سوی نهادهای نزدیک به حکومت نیز تایید می‌شود. چند روز پیش سایت دیده‌بان که زیر نظر “اداره فرق و ادیان و مذاهب وزارت اطلاعات” اداره می‌شود گزارشی با عنوان “سواستفاده از اقلیت‌ها برای پروژه‌های حقوق بشری!” به نقل از نشریه اشارت، منتشر کرد که در آن به مهاجرت گسترده اقلیت‌های مذهبی از ایران اعتراف شده بود. در این گزارش از قول کوروش نیکنام، نماینده سابق زرتشتیان در مجلس آمده بود: “مهاجرت برای همه اقلیت‌های دینی در ایران مشکل بزرگی بوجود آورده است، تعداد زرتشتیان در سی سال گذشته به نصف کاهش یافته است. آرزو می‌کنم همه به ایران باز گردند، اما حدس می‌زنم این کار را نمی‌کنند، به نظر می‌رسد در ۳۰ سال آینده در این کشور دیگر زرتشتی‌ای وجود نخواهد داشت!”
در همین گزارش اسقف رمزی گارمو، اسقف اعظم کلیسای کلدانی هم با اشاره به مهاجرت گسترده مسیحیان از ایران گفته بود: “افراد مرتبن مراجعه کرده و درخواست نامه رسمی مهر و موم شده می‌کنند تا بتوانند به سازمان «هایاس» ثابت کنند که مسیحی هستند. جوانان آشوری کلدانی این نامه‌ها را درخواست می‌کنند و طی مصاحبه خود با هایاس در وین با این نامه‌ها می‌توانند ثابت کنند مسیحی هستند. کریسمس گذشته کلیسای ما نیمه خالی بود، در حالی که چند سال پیش حتی حیاط ما کاملن پر می‌شد.”
البته این گزارش علت مهاجرت گسترده مسیحیان را تبلیغات “سازمان هایاس” و گرین کارت آمریکا دانسته و هیچ اشاره‌ای به فشارهای قضایی و امنیتی بر اقلیتهای مذهبی ( بویژه مسیحیان ) نکرده بود. نویسنده گزارش توضیح نداده بود که اساسن اگر اقلیت های مذهبی در کشور خود آسوده زندگی می‌کنند، مهاجرتی که بر اساس تبلیغات صورت می‌گیرد، چرا چنین گسترده بوده است.
برای یادآوری میزان فشارها بر اقلیت‌های مذهبی ایران کافی است به اخبار مربوط به زندان‌ها و محاکمه‌هایی که افراد وابسته به اقلیت‌های مذهبی گرفتار آن هستند، توجه شود. این فشارها همه اقلیت‌های مذهبی از اهل نوکیشان مسیحی ، اهل سنت، ، یهودیان و زرتشتیان وبهائیان و حتی اهل حق و دراویش را شامل می‌شود.
تنها در یک نمونه، اواخر اردیبهشت ماه گذشته برای ۱۸ تن از نوکیشان مسیحی در شهرهای اصفهان، رشت، تنکابن و کرج در دادگاه انقلاب حکم ۲۳ سال زندان صادر شده است.

هجوم ماموران امنیتی به کلیسای خانگی و بازداشت حداقل ۸ تن از نوکیشان مسیحی

در پی هجوم ماموران امنیتی لباس شخصی به یک کلیسای خانگی در کرج جمعی از نوکیشان مسیحی توسط عوامل اطلاعاتی و امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی انتقال یافتند که پس از آزادی برخی از این افراد تنی چند از آنان همچنان در بازداشت بسر می برند.


خانم “هایده شادنیا” و “اسماعیل فلاحتی” از نوکیشان مسیحی بازداشت شده در کلیسای خانگی کرج
به گزارش آژانس خبری مسیحیان ایران «محبت نیوز» روز جمعه شانزدهم مرداد ماه ۱۳۹۴ برابر با (هفتم آگوست ۲۰۱۵) ماموران امنیتی با هجوم به یک کلیسای خانگی در کرج، جمعی از نوکیشان مسیحی که به جهت مراسم عبادت و پرستش به دور هم گرد آمده بودند را بازداشت کردند.

هنوز تعداد دقیق افراد بازداشت شده که بیشتر آنان ساکن تهران بوده اند مشخص نیست.

بنا به گفته منابع آگاه به محبت نیوز ، در پی یورش ماموران به این کلیسای خانگی حداقل ۸ تن از این نوکیشان مسیحی بازداشت شده اند.

اخبار دریافتی از این دستگیری حاکیست که چهار نفر از بازداشت شدگان زن و چهار نفر مرد بوده اند.

از چهار زن بازداشت شده ۳ تن از آنان به فاصله کوتاهی پس از بازداشت با سپردن تعهد و ضامن به طور موقت آزاد شده اند. ولی همچنان چهار مرد مذکور تحت بازداشت هستند که از مکان بازداشت و وضعیت آنان ( تا لحظه انتشار این خبر ) اطلاع دقیقی در دسترس نیست.

در میان بازداشت شدگان “اسماعیل فلاحتی” ۳۵ ساله فعال نوکیش مسیحی است وی متاهل و دارای دو فرزند، می باشد.

اسماعیل فلاحتی از مسیحیان ساکن تهران است که ازسالها پیش به مسیحیت گرویده است.

از دیگر بازداشت شدگان این حادثه خانم “هایده شادنیا ” از دیگر نوکیشان مسیحی است .

“هایده شادنیا” به گفته نزدیکانش پیش از این ساکن آمریکا بوده که پس از ایمان به مسیحیت و عوض شدن مسیر زندگیش به ایران برمی گردد.  با توجه به دو ملیتی بودن خانم “هایده شادنیا ” ممکن است مقامات امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی مانند جریان پرونده “سعید عابدینی” کشیش ایرانی – آمریکائی، و دیگر زندانیان شهروند ایرانی آمریکایی تصمیم بگیرند تا وی را نیز به مدت طولانی در بازداشت نگه دارند .

حکومت جمهوری اسلامی از کسانی که دارای دوملیت ایرانی و آمریکائی هستند به عنوان ابزاری برای چانه زنی سیاسی با دولت امریکا استفاده می کند. این افراد پس از بازداشت در دادگاهای انقلاب اسلامی با اتهامات واهی به احکام سنگین محکوم شده و حکومت سپس چانه زنی سیاسی را بر سر آنها آغاز کرده و سرانجام در یک موقعیت خاص این افراد را در شرایطی با گرفتن امتیازاتی خاص آزاد می کند.

از نظر مقامات امنیتی ایران، افرادی که از زمینه خانوادگی اسلام برخوردارند و با اراده خود به مسیحیت گرویده اند حضور این اشخاص در کلیساهای رسمی و ساختمانی کشور ممنوع است. نوکیشان مسیحی فارسی زبان حتا حق شرکت در اجتماعات کلیساهای خانگی را هم نداشته و دستگاههای امنیتی و قضایی این گردهمایی در منازل ایمانداران مسیحی را غیر قانونی می داند.

دستگاههای امنیتی و انتظامی جمهوری اسلامی به هدایت اطلاعات سپاه پاسداران از چند سال پیش اقدام به تعطیلی کلیه کلیساهای فارسی زبان نموده  و این کلیساها را به بهانه های گوناگون تعطیل کرده اند.

همچنین از سوی اطلاعات سپاه مقررات سختگیرانه ای نیز برای کلیساهای مسیحی غیر فارسی زبان نیز به عنوان دستور لازم الاجرا به این کلیساها داده اند که از ورود نوکیشان مسیحی فارسی زبان جلوگیری کرده و این افراد را نپذیرند.

این اقدامات پس از آن صورت گرفت که رهبر جمهوری اسلامی چند سال پیش در یک سخنرانی در مدرسه فیضیه قم تشکیل کلیساهای خانگی را نقشه دشمنان نظام جمهوری اسلامی برای شکست دادن آن توصیف کرد. به این ترتیب و با وجود این محدودیت ها از سوی دستگاههای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی مشخص نیست که نوکیشان مسیحی ایرانی برای اجرای آئینهای مسیحی خود باید چه کنند. !

آخرین گزارش سازمان “درهای باز” در سال ۲۰۱۴  ایران را در رتبه هفتم کشورهایی قرار داده که مسیحیان در آنها مشمول بیشترین آزار و اذیت می‌شوند.

برچسب ها: اسماعیل فلاحتی, جفا بر مسیحیان ایران, محکومیت نوکیشان مسیحی, هایده شادنیا

ماجرای یک دیپورت؛ چه بر سر این زن نوکیش مسیحی آمد ؟

این زن نوکیش پناهجوی مسیحی می گوید؛ “وقتی چشمان افسر نیروی انتظامی در فرودگاه تهران به صلیب در گردن من افتاد، آن را با خشونت تمام کشید، کند و دور انداخت.”
«محبت نیوز» –    سرانجام پس از کشمکشهای فراوان، اداره مهاجرت سوئد “شهرزاد ساکیانی” پناهجوی نوکیش مسیحی ایرانی را که در آن کشور بازداشت کرده بود با یک اتومبیل به نروژ فرستاد .

اداره مهاجرت نروژ بلافاصله او را با دو پلیس زن و یک پلیس مرد ایرانی تبار به قصد دیپورت به ایران سوار هواپیمای خطوط هوائی قطر کردند. اما در تهران مقامات انتظامی فرودگاه مهرآباد به علت فقدان مدارک شناسائی معتبر و عدم امکان تشخیص هویت، شهرزاد را نپذیرفتند و ماموران نروژی با وجودی که تمایل به این کار نداشتند، مجبور شدند او را به اسلو برگردانند. شهرزاد در اسلو خود را از دست ماموران نروژی رها کرد و اکنون در مخفیگاهی در نقطه ای نامعلوم به سر می برد.
شهرزاد ساکیانی از محل اختفای خود با محبت نیوز تماس گرفت و شرح پر از درد و رنج ماجرای دیپورت خود را برای آژانس خبری مسیحیان ایران به تفصیل بیان داشت. او معتقد است که طی این ماجرا حقوق انسانی او به شدت نقض شده و دچار آسیب روحی و جسمی فراوانی گردیده است.
شهرزاد می گوید که پس از دیپورت از سوئد به نروژ او را به بازداشتگاهی در مجاورت فرودگاه اسلو بردند که سلولهای انفرادی داشت. در این بازداشتگاه که فقط از طریق دریچه کوچکی میشد با بیرون ارتباط گرفت به او هیچ  آب و غذا نداده و حتی داروی میگرنش را نیز به وی ندادند.
فردای آن روز به او خبر می دهند که همان روز به ایران دیپورت خواهد شد. عصر در حالی که این زن نوکیش مسیحی خون دماغ شده بود و کنترل ادرارش را از دست داده بود، توسط سه مامور مهاجرت نروژ (دو زن پلیس نروژی و یک پلیس مرد نروژی ایرانی تبار) وی را به زور و با خشونت سوار هواپیمای قطر ایرویز کردند تا از طریق دوحه به تهران ببرند.
شهرزاد در باره سوار شدنش به هواپیما گفت: “چون من خیلی ترسیده بودم و مقاومت می کردم که سوارهواپیما نشوم، ماموران من را به شدت به روی زمین میکشیدند و می زدند. در اثر این وضعیت لباسم پاره شد و از تنم خارج گردید. اما ماموران در همان حالتی که قسمت بالای بدنم فاقد پوشش بود من را به زور سوار هواپیما کردند و با لگدهای متعدد به زانوانم من را بر روی صندلی هواپیما نشاندند. وقتی من صدای اعتراضم را به این وضع در داخل هواپیما بلند کردم، دو مامور زن دستها و دهانم را گرفتند و مامور مرد ایرانی تبار با مشت زدن به گردنم مرا وادار کرد تا سرم را به زیر صندلی خم کنم تا صدایم در نیاید.
بالاخره هواپیما بعد از یک ساعت و نیم تاخیر به خاطر این ماجرا پرواز می کند. در فرودگاه دوحه به فاصله کمی ماموران نروژی شهرزاد را سوار هواپیمائی که عازم تهران بود می کنند و پرواز در ساعات اولیه بامداد فردا در تهران بر زمین می نشیند. ماموران نروژی کاپشنی به تن شهرزاد می کنند و پتویی که برای مسافران در داخل هواپیما  گذشاته شده را به شکل حجاب دور سر او می پیچند و او را بازهم به زور از هواپیما پیاده می کنند.
شهرزاد درباره ماجراهائی که در تهران بر او گذشت حکایت می کند که او را در فرودگاه تهران به اطاقی پر از ماموران نیروی انتظامی بردند. در آنجا پلیس مهاجرت نروژی ایرانی تبار که خود را (فرهاد) معرفی می کرد پاکتی حاوی نامه و مدارک دیپورت را به یک افسر نیروی انتظامی تحویل داد. افسر نیروی انتظامی که ریش بلندی هم داشت از او پرسیده بود که آیا او شهرزاد ساکیانی است؟ ولی با سکوت شهرزاد و جواب سربالایش روبر شده بود. از اینجا بود که تلاش فرهاد پلیس نروژی ایرانی تبار  با شدت تمام شروع شد که ماموران ایرانی را وادار به پذیرش شهرزاد بکند.
شهرزاد می گوید: فرهاد پلیس نروژی ایرانی تبار به من می گفت که اگر هویتت را قبول نکنی و مانع پذیرفته شدنت بشوی تو را بیچاره می کنم. وی مرتب اظهار می کرد که هیچ پناهنده و پناهجوئی در مقابل او تاب مقاومت ندارد. او تهدید می کرد که از موضوع درخواست پناهندگی و اظهارات من علیه جمهوری اسلامی در اداره مهاجرت نروژ خبر دارد و اگر با او همکاری نکنم همه آنها را به اطلاع ماموران جمهوری اسلامی می رساند.
شهرزاد اضافه کرد: تلاشهای بسیار پلیس مرد نروژی ایرانی تبار که مرتب با ماموران نیروی انتظامی صحبتهای درگوشی می کرد باعث شده بود تا ماموران نیروی انتظامی تهران نیز نسبت به من رفتار بد و ناشایستی پیش بگیرند. تا جائی که وقتی یکی از افسران ریش بلند نیروی انتظامی چشمش به صلیبی که من در گردن داشتم افتاد، آن را با خشونت تمام کشید، کند و دور انداخت. شدت عمل او به حدی بود که جای کشیدن زنجیر پاره شده که صلیب به آن آویزان بود همچنان بعد از چند روز بر روی گردنم باقی مانده است. در این وضعیت پلیس نروژی که شاهد این رفتارهای وحشیانه بود نه تنها دفاعی از من نمیکرد بلکه لبخند میزد و خوشحال نیز به نظر می رسید.
در پایان، تلاشهای پلیس نروژی برای تحویل شهرزاد در تهران ناکام ماند و ماموران نیروی انتظامی می گویند که با این مدارک حاضر به تحویل گرفتن او نیستند و فقط در صورتی وی را تحویل می گیرند که از یکی از سفارتخانه های جمهوری اسلامی در خارج کشور برای او “مدرک سفر” صادر شود. در نتیجه ماموران پلیس مهاجرت نروژ مجبور شدند که دوباره شهرزاد را با خود به مقصد دوحه سوار هواپیما کنند. در پایتخت قطر فرهاد پلیس نروژی بازهم تلاش می کند که از سفارت ایران در قطر چنین مدرکی را تهیه کند که آنجا هم به علت همکاری نکردن شهرزاد موفق نمی شود. بعد هم به فکر می افتد که شهرزاد را به کشور دیگری ببرد و چنین درخواستی بکند. اما در نهایت پلیس نروژی او را به اسلو بر می گردانند و پلیس ایرانی تبار او را تهدید می کند که هرطور شده از یکی از سفارتخانه های ایران در اروپا مدارک لازم برای پذیرفته شدن او توسط جمهوری اسلامی در تهران را فراهم خواهد کرد.
شهرزاد ساکیانی به دلیل ترس از عملی شدن این تهدید پس از آنکه تحویل کمپ ی در اسلو می شود در یک موقعیت استثنائی می گریزد و در نقطه ای نامعلوم پنهان می شود. او اکنون خواهان رسیدگی سازمانهای حقوق بشر به این رفتار ناهنجار و غیر انسانی با خود می باشد. او همچنین از همه خواهران و برادران مسیحی خود در ایران و جهان می خواهد که با دعای خود از او و همسرش پشتیبانی کنند.