ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد. ملکوت تو بیاید. اراده تو چنانکه در آسمان است، بر زمین نیز کرده شود. نان کفاف ما را امروز به ما بده. و گناهان ما را ببخش چنانکه ما نیز، آنانکه بر ما گناه کردند را می‌بخشیم. و ما را در آزمایش میاور، بلکه از شریر رهایی ده. زیرا ملکوت، قدرت و جلال از آن توست تا ابدالاباد،
آمین.

۱۳۹۴/۱۰/۰۱

ادامه آزار و تعقیب نوکیشان مسیحی در کشورهای حوزه خلیج فارس

در کشورهای حوزه خلیج فارس کماکان مجازات نوکیشان مسیحی در این کشورها مرگ است و گروه های مسیحی بشارتی نیز حق تبلیغ ندارند.



 «محبت نیوز»، چندی پیش نوشتاری تحت عنوان “رشد مسیحیت در کشورهای حوزه خلیج فارس” در محبت نیوز منتشر گردید. در نگاه نخست شاید این اندیشه به ذهن مخاطب راه یابد که این کشورها از آن درجه از آزادی مذهب برخوردارند که مسیحیت به آسانی در میان آنان در حال رشد است. در مقاله پیشین تأکید شده است حضور کارکنان و کارمند مسیحی در این کشورها باعث آشنایی مسلمانان با مسیحیت شده است.

– در همین زمینه: رشد «مسیحیت» در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس

 با وجود حضور چند میلیون مسیحی در کشورهای حوزه خلیج فارس اما کلیسای رسمی و فعال در این کشورها به سختی یافت می شوند.

با وجود آزادی نسبی مسیحیان خارجی، نوکیشان مسیحی با پیشه مسلمانی به سختی مجازات می شوند.

کارشناس مسائل خاورمیانه سازمان درهای باز (Open Doors)، در اینباره می گوید کماکان مجازات نوکیشان مسیحی در این کشورها مرگ است و گروه های بشارتی نیز حق تبلیغ ندارند.

به نقل از گزارش خبرگزاری CBN، خانم کاتز می گوید؛ بسیاری  از کارگران مسیحی به اتهام بشارت انجیل از این کشورها اخراج شده اند. وی برای مثال از کشور قطر یاد می کند که تنی چند از کارگران مسیحی را اخراج کرده است. همچنین در این کشور مجوز ساخت کلیسا صادر نمی گردد. کاتز می گوید باید روشن کنیم که سعودی‌هایی از فشار بر مسیحیان در تمام کشورهای حوزه خلیج فارس شدیدن حمایت می‌کنند. آزار دهندگان مسیحیان در هر جایی هستند. آنها مسیحیان را در عربستان سعودی تحت تعقیب قرار می دهند؛ اتیوپیایی‌هایی که در آن جا کار می‌کنند، مورد آزار قرار می‌گیرند. در یمن نیز وضعیت مسیحیان دشوار است، در این کشور حتی مسیحیانی که مسیحی زاده شده اند برای گرویدن به اسلام تحت فشار هستند.

در قطر، بحرین و کویت نیروهای امنیتی کنترل شدیدی بر کلیساهای خانگی دارند و تنها خارجیان مجاز به رفت و آمد به این کلیساها هستند.

مسیحیان طبق آیه ٢٩ سوره توبه می‌توانند بر دین خود باقی مانده و با پرداخت جزیه به عنوان اهل ذمه در کنار مسلمانان به زندگی خود ادامه دهند.

از سوی دیگر، پس از گسترش فتوحات در مناطق مسیحی‌نشین و درپی آن افزایش تعداد اهل ذمه در جامعه اسلامی، مباحث حقوقی مربوط به ذمیان به شکل جدی‌تر مطرح شد.
شوربختانه، موضوع تعامل مسلمانان با مسیحیان و به طور کلی پیروان سایر ادیان از موضوعاتی است که انتقادهای بسیاری را نسبت به مسلمانان برانگیخته است.

خامنه ای می‌گوید هیچ تعرضی به «مسیحیان ایران» نمیشود

در پیگیری ادعای آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر مقامات که مدعی “رواداری” نسبت به ایرانیان پیرو سایر ادیان هستند و کشورهای اروپایی و آمریکایی را به درس گرفتن از جمهوری اسلامی فرا می‌خوانند، مسیحیان ایران می‌توانند یک محک مناسب باشند.



« محبت نیوز» – هروقت پای نقض حقوق بشر در ایران و به ویژه نقض حقوق غیرمسلمان‌ها به میان می‌آید، فعالیت کلیساها و حضور نمایندگان آشوری‌ها و ارمنی‌ها در مجلس شورای اسلامی یکی از استنادات مقامات جمهوری اسلامی برای رد این ادعا است.

روز آنلاین می نویسد؛ در پیگیری ادعای آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر مقامات که مدعی “رواداری” نسبت به ایرانیان پیرو سایر ادیان هستند و کشورهای اروپایی و آمریکایی را به درس گرفتن از جمهوری اسلامی فرا می‌خوانند، مسیحیان ایران می‌توانند یک محک مناسب باشند. آیا آن گونه که رهبر جمهوری اسلامی می‌گوید هیچ گونه تعرضی به مسیحیان ایران نمیشود و از حقوق برابر با سایر شهروندان برخوردارند؟

ایران، بالانشین جدول نقض حقوق مسیحیان

آخرین گزارش سازمان “درهای باز” ایران را در رتبه هفتم کشورهایی قرار داده که مسیحیان در آنها مشمول بیشترین آزار و اذیت می‌شوند. این جدول که با استناد به گزارش‌های رسیده به این سازمان در بازه زمانی نوامبر ۲۰۱۳ تا اکتبر ۲۰۱۴ تهیه شده، کره شمالی را در مقام اول نشانده و پس از آن سومالی، عراق، سوریه، افغانستان، سودان و ایران قرار دارند. در گزارش ماقبل آخر ایران با حضور در رتبه نهم جایگاه بهتری داشت. البته وضع از این هم بدتر بوده و ایران در گزارش مربوط به سال ۲۰۱۱ مقام پنجم و یک سال پیش از آن، رتبه دوم را به خود اختصاص داده بود.

به نظر می‌رسد که تعویق یا لغو اعدام نوکیشان مسیحی یکی از دلایل بهبود نسبی در این رده‌بندی باشد. اصطلاح نوکیش مسیحی هم که در ادبیات گروه‌های حقوق بشری و رسانه‌های مسیحیان رایج است به مسلمان‌زاده‌هایی اطلاق می‌شود که با تغییر دین به مسیحیت گرویده‌اند. جمهوری اسلامی در سال‌های گذشته به شدت در برابر این تغییر دین مقاومت و مخالفت کرده و با استناد به دستورات دینی و آیات قرآن، تغییر دین را برای شهروندان ایرانی مجاز ندانسته است.

مسیحیت در قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان یک دین رسمی شناخته شده است اما در عمل فقط ارمنی‌ها و آشوری‌های ایران را که به طور تاریخی مسیحی هستند دربر می‌گیرد. روایت‌های پراکنده‌ای از نقض حقوق این اقوام و اعمال ممنوعیت‌ها و محدودیت‌های بسیار بر آنها نیز گزارش شده است اما با توجه به شدت تضییع حقوق نوکیشان مسیحی نگاه‌ها بیشتر معطوف آنان است. ضمن اینکه سهمیه‌ای برای حضور نماینده مسیحیان به رسمیت شناخته شده در مجلس شورای اسلامی هم درنظر گرفته شده و بارها حضور نمایندگان اقلیت‌های مسیحی در مجلس از سوی مقامات جمهوری اسلامی به آزادی مسیحیت در ایران تعبیر شده است.

یوناتان بت‌کلیا، نماینده آشوریان مسیحی در مجلس هم بارها در گفت‌وگو با رسانه‌های مختلف مدعی آزادی کامل مسیحیان در ایران شده و با انتقاد از آمریکا و دولت‌های اروپایی از جمهوری اسلامی تقدیر و تعریف کرده است: “ما در انجام فعالیت‌های فرهنگی خود همانند انجام مراسم دینی خود از آزادی کامل برخوردار هستیم، ما طی ۱۳ سال گذشته و هر ساله جشنواره‌ای را در سطح بین‌المللی در شهر ارومیه برگزار می‌کنیم که آشوریان از کشورهای گرجستان، ارمنستان، روسیه عراق، سوریه، لبنان، در این مراسم شرکت می‌کنند که هزینه برگزاری این جشنواره پیش از این توسط سازمان ملی جوانان و در حال حاضر وزارت ورزش و جوانان تأمین شده و می‌شود. علاوه بر این کنگره‌های مختلفی در ایران توسط آشوریان برگزار شده که باز هم دولت جمهوری اسلامی ایران کمک‌هایی را برای تأمین هزینه این کنگره‌ها داشته است و مقامات بلندپایه سیاسی کشور برای مراسم افتتاحیه این کنگره‌ها در مراسم حضور پیدا کرده‌اند.”

او همچنین گفته است: “ما تمامی آداب و سنن خود را در ایران انجام می‌دهیم، مراکز دینی ما دایر است و اقلیت‌های دینی آزادانه به انجام مراسم خود می‌پردازند. در بسیاری از نقاط جهان مشاهده می‌شود جهت تأمین امنیت در مقابل کلیساها مأمور گذاشته شده اما در ایران به دلیل وجود آزادی کلیساها به خوبی نگهداری می‌شوند و مشکلی از نظر امنیتی در این ارتباط وجود ندارد. به عنوان نمونه در ارومیه بیش از ۹۰ کلیسا وجود دارد که در برخی از روستاهای محل این کلیساها یک آشوری زندگی نمی‌کند و جالب‌تر اینکه در برخی موارد کلید این کلیساها در دست هموطن مسلمانی است که در مجاورت کلیسا زندگی می‌کند و زمانی که آشوریان برای عبادت به این کلیساها می‌روند می‌بینند که هموطن مسلمان آنها از کلیسا محافظت می‌کند که در هیچ جای دنیا نمی‌توان نمونه این کار را پیدا کرد.”

به اعتقاد او حضور نمایندگان مسیحی در مجلس هم یک امتیاز ویژه از سوی جمهوری اسلامی است چرا که مجموع اقلیت‌های دینی در ایران آنقدر نیست که واجد شرایط داشتن نماینده مجلس باشند: “در حالی که در برخی از کشورهای مدعی دموکراسی چند میلیون نفر مسلمان زندگی می‌کنند یک نماینده از این مسلمانان در مجلس این کشورها نیست مسیحیان آشوری با جمعیتی ۲۰ تا ۲۵ هزار نفر دارای یک نماینده در مجلس شورای اسلامی هستند.”

آزار در زندان

تعداد کشیش‌هایی که پس از انقلاب ۵۷ تاکنون به قتل رسیده‌اند دو رقمی شده اما عموم این قتل‌ها از سوی مقامات غیرسیاسی قلمداد شده و با کنترل شدید بر جریان اطلاع‌رسانی، مرگ آنها مبهم و مرموز باقی مانده است. حتی روایتی وجود دارد که قتل کشیش‌های منتقد و معترض را به اقدامات جریان سعید امامی در وزارت اطلاعات پیوند می‌زند.

آزار و اذیت نوکیشان مسیحی به گزارش‌های بین‌المللی هم راه پیدا کرده و از جمله در گزارش‌های احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در ایران هم مورد تاکید و تایید قرار گرفته است.

شهید در گزارش سال ۲۰۱۴ خود نوشت: “حداقل ۴۹ مسیحی پروتستان در بازداشت به سر می‌برند که بسیاری از آنها به دلیل فعالیت در کلیساهای غیررسمی خانگی دستگیر شده‌اند […] ظرف دو تا سه سال گذشته مقامات به نحو فزاینده‌ای کلیساهایی را که دارای مجوز رسمی بوده‌، بسته‌اند و کشیش‌های این کلیساها را به دلیل برگزاری مراسم نیایش به زبان فارسی و آنچه ادعا می‌شود ارائه خدمات مذهبی به ایرانیان با پیشینه مسلمانی است، دستگیر کرده‌اند. مقامات به طور منظم وبسایت‌های مسیح را مسدود می‌کنند.” همچنین آزار و اذیت روحی و جسمی شدید مسیحیان بازداشت شده نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

در آخرین نمونه از آزار و اذیت‌های دوران زندان و بازداشت، «محبت نیوز» گزارش داده که در آبان ماه امسال یک زن مسیحی زندانی مورد هتک حرمت ماموران زن زندان اوین قرار گرفته است. بنا بر این گزارش‌ها “مریم نقاش زرگران” که به جرم “فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی و اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور” به ۴ سال زندان محکوم شده پس از ۱۷ ماه حضور در زندان به مرخصی رفته بود اما در بازگشت به زندان مجبور به برهنگی کامل در مقابل ماموران زن شد و او را به زور مورد بازرسی بدنی قرار دادند.

سعید عابدینی، شهروند ایرانی ـ امریکایی نیز یک مسیحی دیگر است که به اتهام “تشکیل کلیسای‌ خانگی به قصد برهم زدن امنیت ملی” به ۸ سال زندان محکوم شده است. همسرش نغمه عابدینی هفته گذشته در گفت‌وگو با روزآنلاین وضعیت جسمانی همسرش را نامساعد توصیف کرد و گفت: “متاسفانه بعد از این همه مدت و علیرغم همه پی گیری ها، به هیچ وجه اجازه نداده اند سعید جراحی شود و رسیدگی های لازم پزشکی صورت بگیرد. هم پزشکان زندان رجایی شهر گفته اند نیاز به جراحی دارد هم پزشکان بیمارستان دی که یکبار به آنجا منتقل و اندوسکوپی شده بود گفته اند که زخمی وجود دارد که تنها راه حل آن جراحی است و با دارو خوب نمی شود. اما هیچ ترتیب اثری تاکنون داده نشده.او در حالی در رجایی شهر زندانی است که به شدت درد دارد. از طرفی به خاطر ضرباتی که ماههای اول بازداشت به او وارد کرده بودند همچنان مشکل دارد.”

مسیحیان ایرانی به ویژه نوکیشان مسیحی روزهای سختی را در سایه حکومت نظام سیاسی جمهوری اسلامی سپری می کنند.




به گزارش «محبت نیوز» طی هفته های گذشته  خبرهایی از سوی برخی رسانه ها از بازداشت و دستگیری جمعی از نوکیشان مسیحی در چند شهر ایران منتشر شد که آژانس خبری مسیحیان ایران محبت نیوز هنوز نتوانسته این موارد را از سوی منابع خود تائید کند با این حال همچنان در جمهوری اسلامی “نوکیشان مسیحی” روزهای سختی را در سایه حکومت نظام سیاسی جمهوری اسلامی سپری می کنند.

 دستگیری های خودسرانه، تهدید به قتل یا اعدام و شکنجه ها روحی و جسمی جامعه نوپای مسیحیان فارسی زبان ایران را تهدید می کند. در حالیکه از نظر مبانی فکری و عقیدتی اسلام تشیع، اسلام میانه رویی است، اما برخوردهای سخت جمهوری اسلامی با اقلیت های غیرمسلمان و گاهن مسلمان شیعه مانند دراویش بسیار سخت و بیرحمانه است.

با گذشت بیش از ٢ سال از ریاست جمهوری حسن روحانی وضعیت اقلیت های غیرمسلمان نه تنها بهبود نیافته بلکه بدتر شده است.




مسیحیان فارسی زبان و بهائیان بیش از سایرین مورد جفا و آزار قرار می گیرند. ده ها  تن از  بازداشت شدگان مسیحی در زندانهای جمهوری اسلامی در وضعیت نامشخصی قرار دارند. برخی از آنان در زمان بازداشت هیچگونه تماسی با خانواده خود نداشته اند. برخی از این افراد  پس از آزادی به «محبت نیوز» گفته اند بازجویان در حین بازداشت رفتار مناسبی با آنان نداشته اند و آنان و خانواده شان را حتی تهدید به مرگ کرده اند. بازجویان همچنین از آنان خواسته اند به محض آزادی موقت وثیقه سپرده را فراموش کرده و از کشور خارج شوند.

با وجود همه این فشارهای امنیتی، اما کار خداوند در ایران تمام نشده است و کلیساهای خانگی و سازمان های بشارتی که به صورت زیرزمینی در ایران فعال هستند خبر از رشد ٢٠٪ مسیحیت در ایران می دهند. فعالان مسیحی  از گرویدن صدها هزار ایرانی به آیین مسیحیت در داخل ایران خبر می دهند. به گفته این خادمین و فعالان مسیحی که بر امور جامعه نوکیشان مسیحی در داخل ایران تمرکز دارند  تعداد کسانی که از اسلام به مسیحیت گرویده اند به قدری زیاد است که واکنش تند مقامات امنیتی را به همراه داشته است. اما این واکنش های تند نیز از شدت اشتیاق ایرانیان به آیین مسیحیت کم نکرده است.


در دو دهه گذشته که کلیساهای خانگی در ایران شروع به رشد و تکثیر خودجوش نمودند، همواره حکومت اسلامی در اتاق فکر مقامات امنیتی با سیاست دستگیری ایمانداران و فعالان کلیساهای خانگی و تعطیلی کلیساها تلاش کرده تا به خیال خود آنها را محدود نماید.

ماموران امنیتی نظام در سالهای اولیه تلاش می کردند تا سر و صدا  و جنجالی در این مورد  نشود تا به خیال خودشان باعث همه گیر شدن این پدیده نشوند. فشار بر کلیساهای رسمی و ثبت شده کشور هم همچنان در سه دهه گذشته به بهانه حفظ شئونات اسلامی بویژه در ایام جشنهای کریسمس و سال نو میلادی با شدت ادامه داشت و دارد.  این موضوع به حدی بود که مقامات امنیتی جمهوری اسلامی حتی نگرانی خود را از گسترش علاقمندی خانواده های «مسلمان» به برگزاری کریسمس و مراسم سال نوی میلادی ابراز داشتند. ایام کریسمس زاد روز تولد عیسی مسیح همه ساله بویژه مسیحیان در سراسر دنیا خود را آماده می کنند تا این روز فرخنده را در کلیساها با دیگر ایمانداران به جشن و شادی و شکرگزاری بپردازند، اما این ایام برای مسیحیان بویژه نوکیشان مسیحی در ایران در سایه تهدیدات دستگاهای امنیتی جمهوری اسلامی رنگ و معنای دیگری دارد.



موج بازداشت ها  و یورش ماموران امنیتی به کلیساهای خانگی و ممانعت از برگزاری جشن کریسمس خود گویای این حقیت است . نظام جمهوری اسلامی نمونه آشکار عدم تحمل آیین های دیگر به جز اسلام و نقض آزادی بیان است.

از دیگر شگردهای سیستم امنیتی جمهوری اسلام ربط دادن اقلیت ها دینی با یکدیگر در جهت ضدیت با نظام اسلامیست. برای نمونه چندی پیش یکی از سایت های مذهبی وابسته به منابع مالی حوزه علمیه قم که با مطالب ساده لوحانه خود سعی بر آن دارد تا تیشه به ریشه آئین مسیحیت در ایران بزند و از هر دروغ و افترایی نیز هراسی ندارد  مدعی همکاری گسترده بهائیان و مسیحیان صهیونیست (اصطلاح رایج مقامات امنیتی برای مسیحیان فارسی زبان) شد. به گفته این سایت حکومتی دکتر ذبیح‌ قربان‌ یک بهائی اهل شیراز با همکاری کشیش‌ کلیسایی شمعون‌ غیور شیراز، آرم‌ دانشگاه‌ شیراز را با استفاده‌ از علائم‌ مسیحیت‌ صهیونیستیی (سپر عیسویان‌ در جنگهایی صلیبیی علیه‌ مسلمانان) سفارش‌ داد !



به هر روی بررسی تاریخ نشان می دهد در طول سالیان گذشته مسلمانان شیعه مذهب با نامسلمانان سر عداوت نداشته اند و در طول تاریخ در ایران میان مسیحیان و یهودیان زیسته اند، بی آن که آزار جدی به آنان برسانند. اما رویکرد سیاسی نظام حاکم جمهوری اسلامی کاملن مغایر با رویه زندگی عموم مسلمانان حتی شیعه مذهب است. رفتار نظام سیاسی با اقلیت های غیرمسلمان در حالی سخت و ظالمانه است که خود مسلمانان شیعه مذهب نیز در داخل کشور طعم آزار و اذیت  را از این حکومت اسلامی بارها چشیده اند.

محکومیت ایران به‌خاطر نقض حقوق بشر در سازمان ملل




مجمع عمومی سازمان ملل در دو قطعنامه جداگانه ایران و کره شمالی را به‌خاطر نقض حقوق بشر محکوم کرد. در قطعنامه‌ای که علیه ایران به تصویب رسید، از سرکوب فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران به شدت انتقاد شده است.



مجمع عمومی سازمان ملل متحد ایران و کره شمالی را به‌خاطر نقض حقوق بشر محکوم کرد. قطعنامه پیشنهادی علیه ایران با حضور ۱۹۳ نماینده از کشورهای جهان پنج‌شنبه (۱۷ دسامبر/۲۶ آذر) به رای گذاشته شد که ۸۱ کشور آن را تایید کردند. ۳۷ کشور به این قطعنامه رای منفی و ۷۶ کشور نیز رای ممتنع دادند.

قطعنامه علیه ایران از سوی کانادا تهیه و به مجمع عمومی سازمان ملل ارائه شده بود. در این قطعنامه از سرکوب فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران به شدت انتقاد شده است. این قطعنامه افزایش مجازات اعدام در ایران را یکی از موارد "نگران‌کننده" خوانده است.

بیشتر بخوانید: اعتراض به بازداشت روزنامه‌نگاران توسط اطلاعات سپاه

این قطعنامه اما از سوی دیگر از تلاش‌های حسن روحانی، رئیس جمهور ایران پیرامون "موضوعات مهم حقوق بشری از جمله رفع تبعیض از زنان و اقلیت‌های قومی" استقبال کرده است.

نماینده ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از این قطعنامه انتقاد کرد و آن را "نامنصفانه" و متاثر از "انگیزه‌های سیاسی" دانست.

ایران پس از چین بیشترین آمار اعدام در جهان را دارد. بر اساس گزارش احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل، ۷۵۳ نفر در سال ۲۰۱۴ در ایران اعدام شده‌اند که حداقل ۱۳ تن از آنان هنگام ارتکاب جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشتند.

گرچه بیشتر اعدام‌ها در ایران در سال‌های اخیر در ارتباط با قاچاق مواد مخدر بوده‌ (۶۹ درصد اعدام‌های در شش‌ماهه نخست سال ۲۰۱۵)، اما به گفته برخی مقامات جمهوری اسلامی مجازات اعدام در کاهش جرایم تاثیر چندانی نداشته است.

از اول ژانویه تا اول نوامبر سال ۲۰۱۵ دست‌کم ۸۳۰ نفر در ایران اعدام شده‌اند. در حال حاضر هزاران نفر در صف اعدام قرار دارند. سازمان دیده‌بان حقوق بشر نیز می‌گوید افزایش شمار اعدام متخلفان مواد مخدر، مشکل مواد مخدر در ایران را حل نمی‌‏کند.

بیشتر بخوانید: «ایران برای حذف مجازات اعدام از جرائم مواد مخدر تلاش کند»

به‌تازگی شماری از نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرحی را امضا کرده‌اند که براساس آن مجازات اعدام باید از بسیاری از تخلفات مربوط به مواد مخدر حذف ‌شود. این طرح از سوی ۷۰ نفر از نمایندگان مجلس امضا شده است.

روسیه، چین، سوریه، عراق و سودان از جمله کشورهایی بودند که به قطعنامه نقض حقوق بشر در ایران رای منفی دادند.

گرچه مفاد این قطعنامه الزام‌آور نیست، اما به گفته ناظران سیاسی تصویب این قطعنامه بیانگر اراده جامعه بین‌المللی برای ادامه دفاع از حقوق بشر در ایران پس از دست‌یابی به توافق هسته‌ای میان گروه ۵+۱ و جمهوری اسلامی است.

کره شمالی دیگر ناقض حقوق بشر

مجمع عمومی سازمان ملل متحد کره شمالی را نیز به خاطر نقض حقوق بشر محکوم کرد. ۱۱۹ کشور جهان به قطعنامه علیه کره شمالی رای مثبت دادند که نسبت به سال‌گذشته افزایش چشمگیری داشت. ۱۹ کشور نیز رای مخالف و ۴۸ کشور رای ممتنع دادند.

قطعنامه علیه کره شمالی از سوی اتحادیه اروپا و ژاپن تنظیم و به مجمع عمومی سازمان ملل ارائه شد. در این قطعنامه به "نقض سیستماتیک و مداوم حقوق بشر" از سوی دولت کره شمالی انتقاد شده است.

بیشتر بخوانید: کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی قرار است جایزه صلح دریافت کند

قطعنامه از شورای امنیت خواسته است که دادگاه بین‌المللی مسئول رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر در کره شمالی شود. اما به گفته دیپلمات‌‌ها در نیویورک این خواست به احتمال زیاد با مخالفت چین روبر خواهد شد. چین یکی از پنچ عضو دائم شورای امنیت است و با حق وتوی خود می‌تواند با هر قطعنامه‌ی الزام‌آور علیه کره شمالی مخالفت کند.

ایران، چین، سوریه، کوبا و سودان از جمله کشورهایی بودند که به قطعنامه علیه کره شمالی رای مخالف دادند.

۱۳۹۴/۰۹/۲۰

روح‌القدس - او چه شباهتی دارد؟

با درود مجدد در نام عیسی خداوند، مطالب دیگری را دربارۀ روح‌القدس به شما ارائه می‌دهیم.  موضوع این بخش که در رابطه با بخش قبل است پیرامون اسامی مختلف روح خداست.  در بخش قبلی، پنج نام روح خدا را بررسی کردیم.  این نامها از این قرارند: "روح‌القدس، روح قدوسیت، روح فیض، روح داوری و روح آتشين".  و اما سایر اسامی روح خدا

 روح راستی

ششمین نامی که به روح خدا داده شده است روح راستی است.  در انجیل یوحنا می‌بینیم که عیسی مسیح حداقل سه بار روح خدا را روح راستی خوانده است (این مطلب در انجیل یوحنا فصل چهاردهم، آیۀ ۱۷؛ فصل پانزدهم، آیۀ ۲۶ و فصل شانزدهم، آیۀ ۱۳ دیده می‌شود).  روح خدا که روح راستی است با هر نوع ناراستی مخالف است.  انسان از لحاظ روحانی کور بدنیا می‌آید و به همین دلیل نمی‌تواند حقیقت را ببیند.  اما وقتی که روح راستی چشم باطنی انسان را باز می‌کند، آنوقت می‌تواند حقیقت را همان‌طور که هست ببیند.  برطبق انجیل یوحنا فصل چهاردهم، آیۀ ۱۷، عیسی مسیح دربارۀ روح راستی بیان نمود که مردم بی‌ایمان جهان او را نمی‌شناسند، ولی ما ایمان‌دارانِ به مسیح، روح راستی را می‌شناسیم چون او به‌طور دائمی در وجود ما زندگی می‌کند.  او ما را بر اساس راستی تعلیم می‌دهد و رهبری و راهنمائی می‌کند.  پس باید در هر حال مطیع او باشیم و تحت فرمان او بسر ببریم که در این‌صورت زندگی پیروزمندانه‌ای خواهیم داشت.  هر وقت کاری را با هدایت روح راستی انجام می‌دهیم نتیجۀ خوبی هم می‌گیریم، در غیر این‌صورت نتیجۀ بد کار ما بخودی خود ثابت می‌کند که تحت فرمان روح راستی بسر نبرده‌ایم.  ما ایمان‌داران به مسیح باید بدانیم که روح راستی ما را به تمام حقيقت رهبری می‌کند.  این مطلب در انجیل یوحنا فصل شانزدهم، آیات ۱۳-۱۴ دیده می‌شود.  عیسی مسیح دربارۀ روح خدا فرمود: "در هر حال، وقتی او که روح راستی است بیاید شما را به تمام حقیقت رهبری خواهد کرد زیرا از خود سخن نخواهد گفت بلکه فقط دربارۀ آنچه بشنود سخن می‌گوید و شما را از امور آینده باخبر می‌سازد.  او مرا جلال خواهد داد، زیرا حقایقی را که از من دریافت کرده به شما اعلام خواهد نمود".

روح حیات

در رسالۀ پولس رسول به رومیان فصل هشتم، آیۀ ۲ یکی دیگر از نامهای روح خدا یافت می‌شود.  در آنجا می‌خوانیم: "زیرا که شریعت روح حیات در مسیح عیسی مرا از شریعت گناه و موت آزاد گردانید".  می‌بینیم که روح خدا، روح حیات نامیده شده است.  او به تمام گناهکارانی که به مسیح ایمان می‌آورند حیات می‌بخشد.  در انجیل یوحنا با اصطلاح تولد دوباره برخورد می‌کنیم.  عیسی مسیح به یکی از بزرگان قوم یهود فرمود: "آنچه از جسم تولد بیابد، جسم است و آنچه از روح متولد گردد، روح است.  تعجب نکن که به تو می‌گویم همه باید دوباره متولد شوند" (انجیل یوحنا فصل سوم، آیات ۶-۷).  وقتی یکنفر عیسی خداوند را به‌عنوان نجات‌دهندۀ خود قبول می‌کند، روح خدا به او تولدی دوباره و حیاتی تازه می‌بخشد.  کلام خدا دربارۀ این تجربۀ روحانی می‌فرماید: "که نه مانند تولدهای معمولی و نه در اثر تمایلات نفسانی یک پدر جسمانی، بلکه از خدا تولد یافتند" (انجیل یوحنا فصل اول، آیۀ ۱۳). مفهوم روح حیات، بسیار وسیع‌تر از آن است که در این درس بتوانیم همۀ آنرا توضيح بدهيم.  به‌عنوان مثال، پولس رسول در رساله‌اش به رومیان نوشت: "اگر روح خدا که مسیح را پس از مرگ زنده گردانید، در وجود شما ساکن باشد، همانطور که او را پس از مرگ زنده گردانید، بوسیلۀ همان روح‌القدس که در شما ساکن است به جسم فانی شما هم حیات خواهد بخشید (رساله به رومیان فصل هشتم، آیۀ ۱۱).  باید توجه داشته باشیم که در اینجا جسم فانی گفته شده است، نه جسم غیرفانی!  جسم انسانی فانی است، ولی ما ایمان‌دارانِ به مسیح در آینده جسمی غیرفانی خواهیم داشت.  این دگرگونی به‌وسیلۀ همان روحی انجام خواهد شد که مسیح را بعد از مرگ زنده کرد. همان روح حیات که در وجود ما ساکن است در آینده به جسم فانی ما حیات خواهد بخشید و به این ترتیب در آینده جسمی غیرفانی خواهیم داشت. ضمناً در حال حاضر نیز روح حیات قادر است بدن ما را تقویت کند و شفا بدهد و بطور کلی احتیاجات روحانی و جسمانی ما را برطرف بسازد.

روح حکمت و معرفت

دو نام دیگر روح خدا، روح حکمت و روح معرفت می‌باشند.  ما غالباً به مشکلاتی برخورد می‌کنیم که راه حلی برایشان نداریم.  اما به‌عنوان ایمان‌دارِ به مسیح چنانچه به روح خدا متکی باشیم او ما را کمک می‌کند.  در کتاب اشعیاء نبی فصل یازدهم، آیۀ ۲ و رسالۀ پولس به افسسیان فصل اول، آیات ۱۵-۱۹ می‌بینیم که روح خدا همان روح حکمت و روح معرفت است. وقتی ما ایمان‌دارانِ به مسیح در شرایط و موقعیت‌های سختی قرار می‌گیریم و نمی‌دانیم چکار باید بکنیم، بهترین کار این است که از روح خدا حکمت بطلبیم.  بر اساس رسالۀ یعقوب فصل اول آیات ۵-۶،  اگر با ایمان بطلبیم و شک نداشته باشیم، حکمت لازم به ما داده می‌شود.  وقتی خود را سردرگم می‌بینیم و نمی‌دانیم که تصمیم صحیح و اقدام درست کدام است، روح حکمت می‌تواند کمک‌مان کند تا تصمیمی بگیریم و اقدامی بکنیم که خدا در زندگی ما جلال بیابد.  روح خدا علاوه بر اینکه روح حکمت است، روح معرفت نیز هست.  او می‌تواند معرفت لازم را برای درک هر چه بیشتر حقایق روحانی به ما ببخشد.  پولس رسول به مسیحیان شهر افسس نوشت: "از او (یعنی از خدا) می‌خواهم که چشمان دل شما را روشن سازد تا به چگونگی امیدی که خدا شما را به آن دعوت کرده است و به ثروتمندی و شکوه بهره‌ای که خدا به مقدسین خود وعده داده است و به عظمت بی‌قیاس قدرت او، که در ما ایمان‌داران در کار است پی ببرید" (رسالۀ پولس به افسسیان فصل اول، آیات ۱۸-۱۹).  چطور ایمان‌داران افسس می‌توانستند به خوبی به این چیزها پی ‌ببرند؟  جواب این است که از طریق روح خدا، روح خدا که روح معرفت نیز هست ما را قادر می‌سازد که هر چه بیشتر به حقایق روحانی پی‌ ببریم.

روح وعده

روح خدا روح وعده نیز خوانده شده است، چون خدا از قبل وعده داده بود که روحش را بر تمام بشر خواهد ریخت.  عیسی مسیح پیش از صعود به آسمان دربارۀ روح‌القدس به شاگردان خود فرمود: ". . . منتظر آن وعدۀ پدر باشید که از من شنیده‌اید" (کتاب اعمال رسولان فصل اول، آیۀ ۴).  حدوداً ده روز بعد از صعود مسیح که روز پنطیکاست بود، پطرس رسول در قسمتی از موعظۀ خود چنین گفت: "حال که عیسی‌ به‌ دست‌ راست‌ خدا بالا برده‌ شده است، روح‌القدس‌ موعود را از پدر يافته‌ و به ما افاضه کرده است، شما این چیزها را می‌بینید و می‌شنوید" (کتاب اعمال رسولان فصل دوم، آیۀ ۳۳). و سپس در آیات ۳۸-۳۹ از همین فصل می‌خوانیم که پطرس به آن یهودیان گفت: "توبه کنید و هر يک از شما برای آمرزش گناهانتان به نام عیسی مسیح غسل تعمید بگیرید که روح‌القدس یعنی عطیۀ خدا را خواهید یافت، زیرا این وعده برای شما و فرزندان شما و برای کسانی است که دور هستند، یعنی هرکه خداوند، خدای ما را بخواند".  روح وعده از طرف خدای پدر و پسر او عیسی مسیح به‌عنوان بیعانه‌ای به ما ایمان‌دارانِ به مسیح داده شده است تا مطمئن باشیم که ما آنچه را او به قومش وعده داده است خواهیم یافت.  این مطلب در رسالۀ پولس رسول به افسسیان فصل اول، آیات ۱۳-۱۴ ذکر شده است.

روح جلال

هنگامیکه پطرس رسول به مسیحیانی که در رنج و زحمت بودند نامه نوشت روح خدا را روح جلال نامید. در رسالۀ اول پطرس فصل چهارم، آیۀ ۱۴ نوشته شده است: "اگر بخاطر نام مسیح رسوايی می‌کشید، خوشابحال شما زیرا که روح جلال و روح خدا بر شما آرام می‌گیرد". در رسالۀ پولس رسول به رومیان فصل هشتم، آیۀ ۱۷ می‌بینیم که به ما ایمان‌دارانِ به مسیح گفته شده: "اگر ما در رنج مسیح شریک هستیم، در جلال او نیز شریک خواهیم شد".  روح جلال بر ایمان‌دارانی آرام می‌گیرد و وجودشان را فرا می‌گیرد که به‌خاطر مسیح رنج و زحمت می‌بینند و رسوايی می‌کشند.

روح خدا، روح مسیح

و بالاخره بر اساس رسالۀ پولس به رومیان فصل هشتم، آیۀ ۹، روح‌القدس هم روح خدا و هم روح مسیح خوانده شده که این مطلب رابطۀ روح‌القدس را با خدای پدر و پسر تصدیق می‌کند.  در دورانی که ما زندگی می‌کنیم و دوران فیض است، به روح‌القدس اختیار داده شده است که در نام خدای پدر و پسر او عمل کند.  روح‌القدس به‌عنوان نمایندۀ پدر و پسر به‌منظور جلال خدا در زندگی ما کار می‌کند.  و البته، او همیشه برای خیریت ما کار می‌کند.  با توجه به اسامی روح خدا، با اطمینان می‌توانیم بگويیم که روح‌القدس از هر لحاظ برای رفع احتیاجات ما کفایت دارد.  دعای ما این است که تمام احتیاجات شما به‌وسیلۀ او رفع بشود.  در نام مسیح، آمین.

اين مقاله، از کتاب "تعاليم اساسی کتاب‌ مقدس" گرفته شده است.

گناه چیست؟



دوست عزیزم، اکنون باید کوشش نمایم تا کاملاً روشن سازم گناه چیست.

گناه فقط انجام کارهای نادرست از ‌قبیل دزدی و زناکاری و مستی و یا قتل نیست. گناه اصولاً جدایی و دوری از خدا و شامل تمام چیزهائی است که برخلاف ارادۀ مقدس خدا باشد. گناه فقط شامل کارهای شریرانه نیست بلکه غرور، حسادت، نفرت و افکار شهوانی نیز گناه محسوب می‌شود. عیسی مسیح فرمود که دو حکم اعظم خدا اینست که خدای خود را با تمامی قلب خود محبت نمائیم و همسایۀ خود را چون خویشتن محبت کنیم. (مرقس ۱۲: ۳۳-۲۹). این دو حکم، احکام اصلی خدا می‌باشند و بهمین دلیل قصور در محبت کامل خدا از طرف ما و همچنین قصور در محبت کامل نسبت به دیگران بزرگترین گناه بشمار می‌رود. آیا کسی یافت می‌شود که این احکام را بطور کامل اجرا کرده باشد؟ خیر، تمام مردم این احکام را شکسته‌اند غیر از عیسی مسیح که کاملاً بی‌گناه بود. او زندگی کاملی داشت این همان زندگی کاملی است که خدا انتظار دارد ما هم داشته باشیم. دستور او اینست "پس شما کامل باشید چنانکه پدر شما که در آسمان است کامل است" (متی ۵: ۴۸).

ولی ما انسانهای گناهکار که قلبهای ما پر از شرارت است چگونه می‌توانیم آنطور که خدا دستور داده است خوب و بی‌گناه باشیم؟ شخصی که سرطان داشته باشد احتیاجی به شنیدن نصیحت در مورد قوانین بهداشتی ندارد. آنچه احتیاج دارد عبارت است از دکتر ماهر و حاذقی که قادر باشد او را شفا بخشد. همچنین شخصی که گرفتار مرض گناه است احتیاجش با شریعت و قوانین و دستورات نیکوی اخلاقی و امر‌ و ‌نهی برآورده نمی‌شود، بلکه به یک پزشک روحانی احتیاج دارد که قادر باشد او را دگرگون ساخته و در او فکر و قلب و ارادۀ جدیدی بیآفریند و نیروئی به او ببخشد که بتواند آنچه را خدا از او می‌خواهد انجام دهد. بدیهی است که جمیع مردم احتیاج به کسی دارند که قادر باشد آنان را از گناه نجات بخشد و فرزندان خدا سازد. بعداً توضیح خواهم داد که خدا بر ‌اثر رحمت عظیم خویش چگونه چنین نجات‌دهنده‌ای برای جهان مهیا کرده است.

اين مقاله، از کتاب "مسيحيت چيست؟" گرفته شده است.

عیسی مسیح چگونه متولد شد و چه کرد؟

دوست گرامی، اکنون به مهمترین قسمت شرح ایمان مسیحی می‌رسیم و آن عبارتست از اینکه عیسی مسیح کیست و رابطۀ او با خدا و انسان چیست.



ولی اول خلاصه‌ای از شرح زندگی او را بر‌ روی زمین که در اناجیل چهارگانه یافت می‌شود ذکر خواهم نمود. یک‌ روز جبرائیل فرشته به دختر باکره‌ای که مریم نام داشت اطلاع داد که دارای پسری خواهد شد که باید نام او را عیسی بگذارد. او پسر حضرت اعلی نامیده خواهد شد و سلطنت او جاودانی خواهد بود (لوقا ۱: ۳۸-۲۶). این واقعه عبارت بود از انجام پیشگویی اشعیاء نبی که بیش‌ از هفتصد سال قبل ‌از آن فرموده بود: "باکره حامله شده پسری خواهد زائید..." (اشعیاء ۷: ۱۴) بعداً عیسی در شهر کوچکی نزدیک اورشلیم بنام بیت‌لحم، جائیکه داود هزار سال قبل بدنیا آمده بود، متولد گردید. تولد عیسی در بیت‌لحم بوسیلۀ میکاء نبی که نظیر اشعیاء بیش‌ از هفتصد سال قبل‌ از مسیح زندگی می‌کرد پیشگوئی شده بود "و تو ای بیت‌لحم افراته، اگر‌ چه در هزاره‌های یهودا کوچک هستی، از تو برای من کسی بیرون خواهد آمد که بر قوم من اسرائیل حکمرانی خواهد نمود و طلوعهای او از قدیم و از ایام ازل بوده است" (میکاء ۵: ۲). هنگام تولد او فرشته‌ای این واقعه را به چوپانان نزدیک بیت‌لحم اعلام کرد و چنین گفت: "... اینک بشارت خوشی عظیم بشما می‌دهم که برای جمیع قوم خواهد بود که امروز برای شما در شهر داود نجات‌دهنده‌ای که مسیح خداوند باشد متولد شد" (لوقا ۲: ۱۰ و ۱۱). مریم زن یوسف نجار شد و یوسف سرپرستی عیسی را در کودکی بعهده گرفت. عیسی هم در زمان جوانی در شهر ناصره که در آنجا بزرگ شده بود به شغل نجاری اشتغال داشت. تا سی سالگی هیچگونه تعلیمی نداد و هیچ معجزه‌ای ننمود و مردم نمی‌دانستند که او همان مسیح موعود است که در ‌انتظارش هستند. هنگامی که عیسی سی ساله شد زمان آن رسید که خدمتی را که برای انجام آن به این جهان آمده بود شروع نماید. بنابراین ناصره را ترک کرد و نزد یحیی تعمید‌ دهنده رفت. در آن موقع یحیی پیغام خدا را به عدۀ زیادی که در اطرافش جمع بودند می‌رساند. آنها را به توبه دعوت می‌نمود و آنانی را که توبه می‌کردند در رود اردن، به نشانۀ پاکی از گناه، تعمید می‌داد. اگر چه عیسی در تمام زندگیش هرگز خطائی مرتکب نشده بود از یحیی تعمید دهنده خواست که او را تعمید دهد و یحیی نیز او را اطاعت نمود. وقتی عیسی بعد از تعمید از آب بیرون آمد، روح خدا بصورت کبوتری از آسمان نازل شد و بر او فرود آمد و صدای خدا را عیسی و یحیی شنیدند که می‌گفت: "این است پسر حبیب من که از او خشنودم" (متی ۳: ۱۷). (بعداً برای شما معنی عنوان "پسر" را توضیح خواهم داد). سپس عیسی به بیابان رفت و در آنجا مدت چهل روز روزه گرفت و دعا نمود. در این مدت شیطان سعی کرد او را وسوسه نماید که از خدا سرپیچی نماید ولی موفق نشد (متی ۴: ۱-۱۱).

عیسی بعد از پیروزی بر شیطان نزد یحیی برگشت. وقتی یحیی عیسی را دید به شاگردان خود گفت: "اینک برۀ خدا که گناه جهان را برمی‌دارد... بر هرکس بینی که روح نازل شده بر او قرار گرفت همانست او که به روح‌القدس تعمید می‌دهد و من دیده شهادت می‌دهم که اینست پسر خدا" (یوحنا ۱: ۲۹-۳۴). مقصود یحیی از اینکه عیسی را برۀ خدا می‌داند این بود که عیسی برای گناهان بشر قربانی خواهد شد. سپس عیسی شروع به انتخاب شاگردان کرد و از بین آنها دوازده نفر را به اسم رسول تعیین نمود. این اشخاص مردمانی بزرگ و تحصیل‌کرده نبودند زیرا پطرس و یوحنا و بعضی دیگر ماهیگیر بودند و متی باجگیر بود. ولی آنها متوجه شدند که عیسی همان مسیح موعود می‌باشد و بهمین جهت شغلهای مختلف خود را ترک کردند و بدون اینکه در ‌انتظار پول یا درآمد مادی باشند، استاد خود را در ‌حدود سه سال پیروی نمودند و همه‌ جا پیاده بدنبال او می‌رفتند. در این مدت عیسی آنان را برای اموری که می‌بایست بعنوان رسولان وی بعد از صعودش به آسمان انجام دهند آماده می‌کرد.

سپس عیسی مانند یحیی به موعظه دادن مردم شروع کرد و فرمود: "وقت تمام شد و ملکوت خدا نزدیک است پس توبه کنید و به انجیل (مژده) ایمان بیاورید" (مرقس ۱: ۱۵). عیسی کلام خدا را در عبادتگاه یا در منازل مردم یا هنگامی که در اطرافش و روی تپه‌ها یا در کنار دریاچۀ جلیل گرد آمده بودند، بیان می‌فرمود. تمام کسانی‌که فرمایشات او را می‌شنیدند از حکمت و قدرت او در سخن گفتن متعجب می‌شدند زیرا او مانند پیامبران سخن نمی‌گفت بلکه مانند خدا. تمام انبیاء گفته بودند: "بشنوید آنچه را خدا بشما می‌گوید!"، ولی هنگامیکه عیسی به مردم سخن می‌گفت فرمود: "من بشما می‌گویم.".

عیسی فوراً شروع به شفای بیمارانی نمود که بنزد او می‌آمدند و آنها را بوسیلۀ کلام خود و یا بوسیلۀ دستگذاردن بر‌روی آنها شفا می‌بخشید. یکنفر که گرفتار بیماری جذام بود به پاهای او افتاد و گفت: "اگر بخواهی، می‌توانی مرا طاهر سازی!" عیسی پاسخ داد: "می‌خواهم طاهر شو". دستهای خود را روی مرد جذامی گذاشت. آن مرد فوراً شفای کامل یافت. (مرقس ۱: ۴۱-۴۲). بسیاری از کسانی که دارای ارواح پلید بودند نزد عیسی آمدند و او با کلام خود دیوها را از آنها بیرون کرد. او بر چشمهای کوران دست گذاشت و آنها فی‌الفور بینائی یافتند. او حتی چند نفر از مردگان را زندگی بخشید. طبیعتاً گروههای کثیری از مردم بدنبال او روان شدند و عیسی گاهی بقدری مشغول تعلیم دادن و شفا بخشیدن مردم بود که فرصتی برای غذا خوردن نداشت. او احتیاجات شخصی خود را فراموش می‌کرد زیرا همیشه در فکر محبت به دیگران بود. هرگز حتی یکمرتبه هم برای سود شخصی خود معجزه نکرد و هرگز قدرت خویش را برای متعجب ساختن مردم بکار نبرد. جمیع کارهای معجزه ‌آسای او جهت آسایش و نجات مردم بیمار و دردمند بوده است تا بدینوسیله محبت خدا را به آنان آشکار سازد. یک روز که مردم فقیر و نیازمند را در اطراف خود دید، آنان را با این دعوت پر لطف و آرامی‌بخش بسوی خود خواند "بیائید نزد من ای تمام زحمتکشان و گرانباران و من شما را آرامی خواهم بخشید." (متی۱۱: ۲۸). از تمام کسانیکه نزد او آمدند هیچکس را ناامید بر‌نگردانید.

یکبار یک مرد مفلوج را چهار نفر بنزد عیسی آوردند و در جلوی او قرار دادند. عیسی که می‌دانست این مرد علاوه‌ بر شفای جسمی احتیاج به شفای روحی هم دارد باو گفت: "ای فرزند، گناهان تو آمرزیده شد." برخی از معلمین مذهبی که حضور داشتند در دل خود فکر کردند "چرا این شخص چنین کفر می‌گوید؟ غیر از خدای واحد کیست که بتواند گناهان را بیامرزد؟" عیسی افکار آنان را درک کرد و به آنان گفت که با شفای مرد مفلوج ثابت خواهد کرد که کفر نگفته است بلکه قدرت دارد گناهان را ببخشد. سپس به مرد مفلوج گفت: "تو‌ را می‌گویم برخیز و بستر خود را برداشته به خانۀ خود برو" و آن مرد دستور مسیح را فوراً انجام داد (مرقس ۲: ۱-۱۳).

از آن به بعد بسیاری از رهبران مذهبی یهود به مخالفت با عیسی برخاستند زیرا آنان برای محبوبیتی که مسیح نزد مردم داشت نسبت به او سخت حسادت می‌ورزیدند. آنها از عیسی انتقاد می‌کردند که با گناهکاران معاشرت می‌کند و می‌خواهد آنها را نجات بدهد و از او ایراد می‌گرفتند که در روز سبت (روز شنبه) که روز مقدس آنان بود، بیماران را شفا می‌دهد. بزودی نفرت آنان بقدری شدید گردید که تصمیم گرفتند عیسی را بقتل برسانند. (مرقس ۳: ۶). عیسی از این موضوع باخبر بود. او با همان قدرت الهی که مردگان را زنده می‌کرد می‌توانست دشمنان شریر خود را هلاک نماید ولی هرگز چنین نکرد. او به شاگردانش تعلیم داد که دشمنان خود را محبت نمایند و برای آنان دعا کنند. او با طرز رفتاری که در‌ مقابل دشمنان خود داشت برای شاگردان خود نمونه و سرمشق شد.

در آن زمان قوم یهود مستقل نبود زیرا رومیها بر آنها حکمرانی می‌کردند. یهودیان آرزوی زیادی داشتند که بتوانند از تسلط رومیان آزادی یابند. هنگامی که یهودیان ملاحظه نمودند که عیسی توانست با پنج قرص نان و دو ماهی بیش‌از پنجهزار نفر را در بیابان غذا دهد، سعی نمودند او را مجبور سازند که پادشاه آنان گردد (یوحنا ۶ : ۱-۱۵). آنها یقین داشتند که اگر عیسی سپاه خود را فرمان دهد هرگز کسی قادر نخواهد بود در ‌مقابل ایشان بایستد. ولی عیسی از پادشاهی دنیوی امتناع ورزید زیرا سلطنت او روحانی و معنوی بود. او می‌خواست بر قلوب و افکار مردم حکمرانی نماید نه بر تختی که در اورشلیم باشد. وقتی یهودیان متوجه شدند که نمی‌توانند او را آلتی برای اجرای مقاصد سیاسی و انقلابی خود بسازند بسیاری از آنان به مخالفت برخاسته و دشمن او گردیده‌اند، عیسی پیوسته از راضی ساختن مردم دوری می‌کرد و فقط در طلب رضای خدا بود.

تقریباً بعد از دو سال ‌و ‌نیم از تعمید عیسی، وقتی مخالفت و ضدیت رؤسای مذهبی یهود نسبت به او شدت یافته بود، روزی عیسی از شاگردان خود پرسید: "مردم مرا که پسر انسانم چه شخصی می‌گویند؟" آنان پاسخ دادند که بسیاری فکر می‌کنند او یکی از انبیاء برجستۀ گذشته می‌باشد که دوباره به جهان برگشته است. سپس عیسی پرسید: "شما مرا که می‌دانید؟" پطرس فوراً جواب داد: "تویی مسیح، پسر خدای زنده". عیسی پطرس را برای جوابی که داده بود آفرین خواند و به او گفت که خدا این حقیقت را بر او آشکار ساخته بود و افزود که بر‌ روی این حقیقت، کلیسای خود را بنا خواهد نمود و هیچ نیروئی قادر نیست خللی بر او وارد سازد. سپس به رسولان خود اعلان فرمود که لازم است به اورشلیم برود و بوسیلۀ حکام مذهبی به مرگ محکوم شود و مصلوب گردد و روز سوم قیام کند و زنده شود. رسولان که استاد خود را دوست می‌داشتند از این پیشگویی بی‌نهایت نگران شدند و پطرس به عیسی گفت: "حاشا از تو ای خداوند که این بر تو هرگز واقع نخواهد شد". ولی عیسی پطرس را نهیب داد و گفت این فکر او که مسیح نمی‌باید بمیرد از شیطان است زیرا عیسی بخوبی می‌دانست که این ارادۀ خدا بود که او چون قربانی بجهت گناهکاران بر ‌روی صلیب جان بدهد و بهمین دلیل هر کسی که سعی نماید او را از راه صلیب بازدارد، آلت شیطان است. سپس عیسی شاگردان خود را آگاهانید که آنان نیز می‌باید برای حمل صلیب خود آماده باشند و از فدا کردن جان خود بخاطر او خودداری نکنند (متی ۱۶: ۱۳-۲۶). بعد از اینکه شاگردان شنیدند که استادشان باید بمیرد و آنها هم باید بخاطر او زحماتی متحمل شوند، بدون شک برای آنها خیلی مشکل بود که باز‌ هم او را پیروی کنند. معهذا آنها استاد خود را ترک نکردند و شش ماه بعد با او به اورشلیم رفتند- جائیکه عیسی می‌باید رنج فراوانی تحمل نماید و جان خود را فدا سازد.

فصل بهار در فلسطین فرا رسید و بسیاری از یهودیان از دور و نزدیک به اورشلیم مسافرت می‌کردند تا در بزرگترین جشن سالانۀ مذهبی خود یعنی عید فصح شرکت نمایند. این جشن آنان را کمک می‌نمود تا بیاد آورند که چگونه قوم اسرائیل به پیشوایی موسی توانست از اسارت مصر رهائی یابد. عیسی و شاگردانش نیز به این جماعت پیوستند و برای این جشن عازم اورشلیم شدند. وقایع هفته‌ای که آخرین روزهای زندگی عیسی بر ‌روی زمین بود در هر چهار انجیل مفصلاً ذکر شده است. در اینجا فقط می‌توانم مختصری از آنرا برای شما بیان نمایم.

یکروز یکشنبه در ‌حالی که بر الاغی سوار بود، مطابق پیشگوئی زکریای نبی در چند سال قبل، باورشلیم وارد شد، زکریای نبی اینطور پیشگوئی کرده بود: "ای دختر صهیون، بسیار وجد بنما و ای دختر اورشلیم، آواز شادمانی بده، اینک پادشاه تو نزد تو می‌آید. او عادل و صاحب نجات و حلیم می‌باشد و بر الاغ و بر کرۀ بچۀ الاغ سوار است" (زکریا ۹: ۹). عیسی سپس وارد معبد گردید و کسانیرا که بوسیلۀ خرید و فروش، آن محل مقدس را کثیف می‌ساختند و عبادت‌کنندگان را غارت می‌نمودند از آنجا بیرون کرد. عیسی رؤسای مذهبی را بعلت بی‌ایمانی و ریاکاری و شرارتشان بشدت محکوم نمود و او همچنین پیشگوئی فرمود که معبد بزرگ اورشلیم بعنوان تنبیه الهی برای گناهانی که مرتکب می‌شدند توسط دشمنان کاملاً ویران خواهد شد. او مردم را از انبیاء کاذب که خواهند آمد و کوشش خواهند کرد آنان را به گمراهی بکشانند بر‌حذر داشت. او فرمود که از آسمان با قدرت و جلال فراوانی مراجعت خواهد نمود و تمام ملتها را داوری خواهد کرد و بعضی را به ملکوت خدا خواهد پذیرفت و عدۀ دیگری را به مجازات ابدی محکوم خواهد نمود.

در شب پنجشنبۀ همین هفته که مسیحیان معمولاً آنرا هفتۀ مقدس می‌خوانند، عیسی مراسم مخصوص شام عید فصح را با دوازده شاگرد خویش انجام داد. در این موقع عیسی یک قرص نان را برداشت و آنرا برکت داد و بین شاگردان خود تقسیم کرد و فرمود: "این است بدن من که برای شما پاره می‌شود. اینرا به‌ یادگاری من بجا آرید." بعد از شام نیز جامی شراب که همیشه توسط یهودیان بعنوان جزئی از شام عید فصح نوشیده می‌شد برداشت و فرمود: "این پیالۀ عهد جدید است در خون من. هرگاه اینرا بنوشید به‌ یادگاری من بکنید" (اول قرنتیان ۱۱: ۲۳-۲۶). بدینطریق عیسی به شاگردانش فرمود که بوسیلۀ مرگش پیمان یا عهد تازه‌ای برقرار می‌شود. قبل از آنکه اتاق را ترک گویند عیسی مهمترین تعلیم خود را به شاگردانش داد و به آنها فرمود که وظیفه دارند یکدیگر را محبت نمایند. او مجدداً به شاگردان خود تذکر داد که باید زحماتی را که بخاطر او خواهند کشید تحمل نمایند. بعلاوه به آنها وعده فرمود که بعد از رفتن به آسمان، روح‌القدس را خواهد فرستاد تا آنها را رهبری و کمک فرماید.

وقتی نصف شب شد، عیسی شاگردان خود را به باغی در خارج شهر برد تا با دعا، خود را برای مرگ آماده سازد. دعایی که به پدر آسمانی خود کرد چنین بود: "نه خواهش من، بلکه ارادۀ تو کرده شود". هنگامی که هنوز مشغول دعا بود، عده‌ای از افراد مسلح به راهنمایی یهودا (که یکی از دوازده شاگرد مسیح بود ولی به او خیانت کرد) به باغ وارد شدند. یهودا به عیسی نزدیک شد و او را بوسید تا گروهی که با او بودند در تاریکی شب اشتباهاً شخص دیگری را دستگیر ننمایند. چقدر آسان بود که عیسی یهودا و یارانش را با گفتن یک کلمه نابود نماید! ولی او این کار را نکرد بلکه خود را به آنان تسلیم نمود. هنگامی که پطرس شمشیر می‌کشید و به دفاع از استاد عزیزش برخاست، عیسی او را منع نمود و یکی از دشمنان را که پطرس او را زخمی کرده بود شفا بخشید (لوقا ۲۲: ۳۲–۵۱). سپس آنان عیسی را به محلی بردند که عده‌ای از رؤسای مذهبی گرد هم جمع شده بودند تا بهانه‌ای برای کشتن عیسی بیابند ولی موفق نشدند. آخرالامر، رئیس آنها عیسی را سوگند داد و از او پرسید: "آیا تو مسیح، پسر خدای متبارک هستی؟" (مرقس ۱۴: ۶۱-۶۴).

چون حکام یهود نمی‌توانستند کسی را بدون اجازۀ دولت روم اعدام کنند، بهمین دلیل روز جمعه صبح زود عیسی را به قصر پیلاطس حاکم رومی بردند و به پیلاطس گفتند که عیسی از دشمنان دولت روم است و می‌خواهد خود را پادشاه سازد. وقتی پیلاطس عیسی را بازجویی کرد فوراً متوجه شد که این اتهام دروغ است و بهمین دلیل خواست او را آزاد سازد. ولی حکام یهود، جمعیت را تحریک کردند تا اعدام عیسی را تقاضا نمایند. پیلاطس که می‌ترسید آشوبی بپا شود به تقاضای آنها تسلیم شد و دستور داد عیسی را بر روی صلیب به‌ هلاکت رسانند. بلافاصله عیسی توسط سربازان رومی به خارج شهر اورشلیم برده شد و او را در آنجا مصلوب کردند. هنگامی که او را مصلوب می‌کردند عیسی برای آنانیکه او را به قتل می‌رسانیدند اینطور دعا کرد: "ای پدر، اینها را بیامرز زیرا که نمی‌دانند چه می‌کنند" (لوقا ۲۳: ۳۴). چه محبت حیرت‌انگیزی است که کسی از خدا بخشش کسانی‌ را بخواهد که مشغول میخ کوبیدن بر دستها و پایهای او می‌باشند!

عیسی می‌توانست از پدر آسمانی خود تقاضا نماید که او را از رنج کشیدن بر ‌روی صلیب نجات بخشد و به آسمان ببرد ولی چنین درخواستی ننمود. او به‌ خوبی می‌دانست که ارادۀ خدا این بود که او رنج بکشد و بعنوان قربانی برای گناهکاران جان بدهد و بهمین دلیل پدر آسمانی خویش را اطاعت نمود و در ‌حدود شش ساعت بر ‌روی صلیب، رنج و عذاب کشید، سپس در ساعت سه بعد از ظهر چنین فرمود: "ای پدر، روح خود را به دستهای تو می‌سپارم" (لوقا ۲۳ : ۴۶). بعد از این فرمایش، جان سپرد. آنگاه سربازی بر پهلوی عیسی نیزه زد و افسر مسئول به پیلاطس گزارش داد که عیسی مرده است. دو نفر از متنفذین یهود که به عیسی ایمان آورده بودند نزد پیلاطس رفته و بدن عیسی را از او خواستند و به ایشان داده شد. آنان بدن را از صلیب پایین آورده و آنرا با پنجاه کیلو ادویه و عطریات پوشانیدند و سپس با کتان پیچیدند و آنرا در قبری که در داخل صخره‌ای کنده شده و شبیه غاری در کنار تپه‌ای بود قرار دادند. بعداً سنگ بزرگی شبیه سنگ آسیاب در جلوی آن قبر گذاشتند و پیلاطس دستور داد که آنرا مهر‌ و ‌موم کنند و سربازان بر آن نگهبانی نمایند تا کسی نتواند به قبر وارد شود.

عیسی قبلاً بارها به شاگردان خود فرموده بود که مصلوب خواهد شد و در روز سوم از مرگ خواهد برخاست. آنان تصور نمودند که عیسی برای آنها مثل می‌آورد و وقتی جان داد و دفن شد دیگر امیدی نداشتند که بتوانند مجدداً او را بر‌روی زمین ببینند. لکن صبح روز یکشنبه وقتی برخی از شاگردانش به سر قبر رفتند، دیدند قبر باز است. وقتی داخل قبر شدند کتان را که به جسد عیسی پیچیده شده بود دیدند ولی خالی بود یعنی بدن عیسی در آن نبود. بعداً عیسی که زنده شده بود به بعضی از آنها ظاهر گردید و با آنان صحبت کرد و آنها او را شناختند. آن شب، با‌ وجودی‌ که در و پنجرۀ اتاقی که شاگردان در آن جمع بودند بسته بود، عیسی به اتاق وارد شد و با آنها صحبت کرد و آنها را مطمئن ساخت که زنده است.

در مدت چهل روز بعد عیسی بارها در مکانهای مختلف به شاگردان خود ظاهر شد و برای آنان توضیح داد که چرا لازم بود رنج بکشد و جان بدهد. او همچنین دستور داد که شاگردانش به سرتاسر جهان رفته این مژده را به مردم برسانند که اگر عیسی را بعنوان نجات‌دهنده و خداوند خود بپذیرند، خدا گناهان آنها را خواهد بخشید. او به پیروان خود فرمود که چند روزی در اورشلیم بمانند تا روح‌القدس را بیابند و برای کاری که در‌ پیش دارند مجهز شوند. آخرالامر بعد از اینکه به آنها وعده داد که خودش تا پایان جهان روحاً همراه آنان خواهد بود، وقتی به او نگاه می‌کردند، به آسمان بالا برده شد. قبل‌از صعودش به آسمان او هرگز جانشینی برای خود تعیین نفرمود و هرگز پیشگوئی ننمود که پیغمبری بعد از او خواهد آمد تا جای او را بگیرد.

شاگردان، وقتی استاد محبوبشان از نظر ناپدید شد، به گریه و زاری نپرداختند، زیرا می‌دانستند که او همیشه روحاً با آنها خواهد بود و طبق وعده‌ای که داده است یکروز به این جهان مراجعت خواهد فرمود. آنان با شادی بسیار وقت خود را صرف دعا کردند و منتظر دریافت روح‌القدس بودند که عیسی وعده فرموده بود که بزودی خواهد فرستاد. ده روز بعد از صعود عیسی به آسمان، در موقع عید پنطیکاست یهودیان، وقتی در ‌حدود صد‌ و ‌بیست نفر از شاگردان عیسی گرد هم جمع آمده بودند، واقعۀ بسیار عجیبی روی داد. آنها صدائی شبیه صدای باد شنیدند ولی در‌ واقع صدای باد نبود. آنها دیدند که چیزی شبیه زبانه‌‌های شعلۀ آتش بر آنان نازل می‌شود ولی در واقع آتش نبود. سپس آنان به زبانهای مختلف بیگانه که قبلاً هرگز نیاموخته بودند سخن گفتند. انبوه جمعیت از سرزمین‌های مختلف به گرد شاگردان جمع آمدند و هر کسی پیغام خدا را به‌زبان مادری خود می‌شنید و همه از این واقعه متحیر شدند.

آنگاه پطرس برخاست و جماعت را مخاطب ساخته گفت که عیسی وعدۀ خود را در ‌مورد عطای روح‌القدس انجام داده است. پطرس با قدرت روح‌القدس تشریح کرد که چرا لازم بود عیسی برای گناهکاران فدا شود و خدا چگونه او را از مردگان برخیزانیده است. او گفت که خودش و سایر رسولان شاهد زنده شدن عیسی از مردگان بوده‌اند و مردم را تشویق کرد که توبه کنند و به عیسی مسیح ایمان آورند تا گناهانشان آمرزیده شود. روح‌القدس موعظۀ پطرس را وسیله قرار داد تا قلوب این مردم را دگرگون نماید بطوریکه در همانروز سه ‌هزار نفر از این یهودیان ایمان آوردند و به‌ نشانۀ پاکی از گناهان بنام عیسی در آب تعمید گرفتند.

پس از این واقعه، رسولان و سایر شاگردان عیسی به رسانیدن مژدۀ نجات در شهر اورشلیم و سایر شهرها ادامه دادند بطوریکه بسیاری ایمان آوردند. بعداً حکام یهود، بطوریکه عیسی پیشگویی فرموده بود، به ایمانداران آزار رساندند و حتی بعضی آنها را مقتول ساختند. در‌ نتیجه بسیاری از پیروان عیسی از فلسطین فرار کردند و هرجا می‌رفتند مژدۀ عیسی را می‌رسانیدند بطوریکه بسیاری از یهودیان به عیسی ایمان آوردند. بعدها خدا پطرس را هدایت فرمود که به خانۀ افسری که یهودی نبود برود و پیام نجات را به او و خانواده‌اش برساند. تمام اعضای این خانواده ایمان آوردند و تعمید گرفتند و روح‌القدس را یافتند. بدین‌طریق واضح گردید که خدا مایل است همۀ بنی‌نوع بشر، یعنی هم یهودیان و هم امتها، (یعنی غیر یهودیان) نجات یابند.

یکی از پیشوایان یهود که سولس نام داشت از مخالفین سرسخت پیروان عیسی بود و به دستگیری و محبوس ساختن و قتل آنها اشتغال داشت. هنگامی که عازم دمشق (یا شام) بود تا ایمانداران آنجا را دستگیر نماید، عیسی مسیح زنده از آسمان بر او ظاهر شد و فرمود: "چرا بر من جفا می‌رسانی؟" سولس وقتی مسیح زنده را دید به او ایمان آورد و مسیح هم او را یکی از رسولان خود ساخت. بعداً بنام پولس معروف گردید و برای رسانیدن مژدۀ نجات مسیح به یونانیها و رومیها بیش‌ از همه زحمت کشید. بعلاوه پولس رسول سیزده نامه از نامه‌های عهد جدید را نوشت.

انسان وقتی در عهد جدید شرح توسعۀ مسیحیت را بعد از مصلوب شدن و رستاخیز مسیح می‌خواند، بخوبی متوجه می‌شود که بعد از رفتن مسیح به آسمان کارش پایان نیافت آنچه پطرس و پولس و دیگر ایمانداران انجام دادند در واقع کاری بود که مسیح توسط آنها انجام می‌داد. چون او از مرگ برخاست و زنده است، برخلاف آنچه عده‌ای به غلط تصور می‌کنند، دیگر لازم نبود برای خود جانشینی انتخاب نماید. او خود همیشه نزد پیروانش حاضر است. چه خوب است که انسان چنین نجات‌دهندۀ مهربان و پرقدرتی داشته باشد که همیشه زنده بوده و حاضر است به کسانی که به او اعتماد دارند کمک فرماید.

توسعه و پیشرفت حیرت‌انگیز مسیحیت در صد سال اول پس از مرگ عیسی مسیح، نه بوسیلۀ جنگ و خونریزی انجام شد و نه از راه اعمال نفوذ سیاسی و نه با دانش و ثروت مسیحیان. در تمام قسمتهای امپراطوری روم و همچنین در سایر سرزمینها عدۀ زیادی از یهودیان و بت‌پرستان به مسیح ایمان آوردند و بدینطریق از فرزندان خدا گردیدند. این کار بوسیلۀ اعلام مژدۀ محبت خدا در مسیح و بوسیلۀ فعالیت پر‌قدرت روح‌القدس در فکر و قلب شنوندگان عملی گردید.

۱۳۹۴/۰۹/۱۹

شادی و مشقت کریسمس!



وقتی سخن از عید میلاد مسیح، یا همان کریسمس، به‌میان می‌آید، معمولاً به‌یاد لحظاتی شاد و پرزرق و برق می‌افتیم، به‌یاد چراغانی‌های خیابانها و ویترین فروشگاهها. ایام کریسمس و سال نو برای افرادی که از رفاهی نسبی برخوردارند، روزهای شادی به‌نظر می‌رسد. اما آیا واقعاً نخستین کریسمس، زمان ولادت مسیح، نیز چنین بود. در این مقاله، نگاهی به واقعیت‌هایی خواهیم انداخت که در روایات انجیل‌ها در خصوص این رویداد مهم ذکر شده است.

دختری نوجوان را تجسم کنید که در عقد جوانی به‌نام یوسف بود. این دختر در شهرکی به نام ناصره زندگی می‌کرد که از قضا، شهرت خوبی هم نداشت. روزی جبرائیل، فرشتۀ مقرب خدا، بر او ظاهر شد و خبر حیرت‌انگیزی به او داد. فرشته به او گفت: "ای مریم، مترس! لطف بسیار خدا شامل حال تو شده است. اینک آبستن شده، پسری خواهی زایید که بايد نامش را عيسی بگذاری". مریم از فرشته پرسید که چگونه چنین چیزی ممکن است، زیرا هرگز با مردی نبوده است. جبرائیل او را مطمئن ساخت که او به‌واسطۀ قدرت روح‌القدس آبستن خواهد شد. در اینجا، مریم با تسلیم به ارادۀ خدا و با فروتنی گفت: "کنیز خداوندم. آنچه دربارۀ من گفتی، بشود." (بر اساس انجیل لوقا ۱:‏۲۶-‏۳۸). مریم سرودی زیبا با الهام از روح‌القدس سرایید و در قسمتی از آن گفت: "زین پس، همۀ نسلها خجسته‌ام خواهند خواند، زیرا آن قادر که نامش قدوس است، کارهای عظیم برایم کرده است." (انجیل لوقا ۱: ‏۴۸-‏۴۹). و به‌راستی نیز که چنین است. همۀ مردمان در طول تاریخ، مریم را خجسته خوانده‌اند، به‌خاطر افتخاری که نصیب او شد. او به ارادۀ خدا تسلیم شد و گفت که کنیز خداوند است.

اما این افتخار و شادی همراه بود با مشقت‌های فراوان. اطاعت از خدا و تسلیم شدن به ارادۀ او، برای مریم به بهایی گران تمام شد. او چگونه می‌توانست به خانواده و خویشان و همسایگان خود ثابت کند که این آبستنی از روح‌القدس است و او پاکدامنی خود را حفظ کرده است؟ چه کسی حرف او را باور می‌کرد؟ مریم احتمالاً دچار تنش درونی شده بود، اما مصمم بود از ارادۀ خدا اطاعت کند. وقتی یوسف، نامزد عقدی مریم، از ماجرا باخبر شد، دچار تردید گردید و تصمیم داشت عقد خود را با مریم برهم بزند. او نیز سخن مریم را باور نکرد. این چه رنجی برای مریم به‌همراه داشت! اما یوسف به حکم فرشتۀ خداوند که در خواب بر او ظاهر شد، دانست که این بارداری از روح‌القدس است و مریم را به زنی گرفت و در پناه خود قرار داد.

فکر می‌کنید مریم و یوسف چه احساسی داشتند؟ آیا برای مریم، اطاعت از خدا و تسلیم شدن به ارادۀ او آسان بود؟ آیا نمی‌بایست ننگی را که ممکن بود در جامعه بر او گذاشته شود، بپذیرد؟ باید بدانیم که انجام ارادۀ خدا و تسلیم شدن به ارادۀ او مشقت به‌همراه دارد.

وقتی ماهها از بارداری مریم گذشت، او و یوسف می‌بایست برای شرکت در سرشماری رومی‌ها، به شهر آبا و اجدادی خود بروند. به همین منظور، با اینکه مریم احتمالاً در روزهای آخر بارداری‌اش بود، رنج سفر را بر خود هموار کرد و به‌همراه یوسف به شهر بیت‌لحم رهسپار شد. در آنجا وقت زایمان مریم فرارسید. اما جایی در شهر نیافتند، و ناگزیر فرزند خود را در آخوری به دنیا آوردند، دور از خانواده و خویشان و یاران خود. نخستین کریسمس همراه با مشقت بود! انجام ارادۀ خدا گرچه شادی روحانی به‌همراه دارد، اما خالی از مشقت و سختی نیست. اما این رنج و سختی در آسمان پاداشی عظیم به‌ارمغان خواهد آورد.

بعد از تمام این مشقات، مدتی پس از ولادت عیسی، فرشتۀ خداوند در خواب به یوسف گفت که به مصر بگریزد، زیرا پادشاه ظالم وقت که از ظهور پادشاهی آسمانی آگاه شده بود، قصد قتل او را داشت. بدین‌سان، یوسف و مریم در سرزمینی غریب، آواره شدند. چه مشقتی! انجام ارادۀ خدا با مشقت همراه است، اما پاداشی ابدی به‌همراه می‌آورد.

نخستین کریسمس، برخلاف آنچه در روزگار ما جشنی شاد و پرزرق و برق است، برای یوسف و مریم آکنده از سختی و مشقت بود. انجام ارادۀ خدا برای ایشان آسان نبود، برای ما نیز نخواهد بود. از یاد نبریم که همین مریم که با چنین سختی‌ای، نجات‌دهندۀ بشریت را به‌دنيا آورد، در آخر می‌بایست شاهد مرگ جگرگوشۀ خود، به فجیع‌ترین شکل می‌بود. اما سرانجام، وقتی عیسی در روز سوم پس از مرگش، زنده شد و از مردگان برخاست، اشک غم از چشمهای او زدوده شد و دانست که رنج و مشقتش چه ثمر جاویدانی برای بشریت به‌ارمغان آورده است.

دوستان عزیز، این نکات می‌توانند پیام مناسبی برای کریسمس امسال برای ما باشند. آیا ما حاضریم مانند مریم بگوییم: "کنیز خداوندم! غلام خداوندم! آنچه دربارۀ من گفتی، بشود!". آیا حاضریم برای انجام ارادۀ خدا رنج و مشقت را بر خود هموار سازیم؟ در کتاب مکاشفه، مسیح پیامی به یکی از کلیساها داد و به آن فرمود: "از رنجی که خواهی کشید، مترس. باخبر باش که ابلیس برخی از شما را به زندان خواهد افکند تا آزموده شوید و ده روز آزار خواهید دید. لیکن تا پای جان وفادار بمان که من تاج حیات را به تو خواهم بخشید." (کتاب مکاشفه ۲: ۱۰).

به این نکته باید خوب توجه کنیم که زندگی مسیحی با سختی همراه است. پولس رسول می‌فرماید: "براستی، همۀ کسانی که بخواهند در مسیحْ عیسی با دینداری زیست کنند، آزار خواهند دید؛" (رسالۀ دوم تیموتائوس ۳: ‏۱۲). اما می‌دانیم که خودِ مسیح در این سختیها و آزارها با ما است. او در شب آخر، به شاگردانش فرمود: "اینها را به شما گفتم تا در من آرامش داشته باشید. در دنیا برای شما زحمت خواهد بود؛ امّا دلْ قوی دارید، زیرا من بر دنیا غالب آمده‌ام." (انجیل یوحنا ۱۶: ‏۳۳). ایمانداران به مسیح، سختی خواهند دید، اما می‌دانند که مسیح هرگز ایشان را تنها نخواهد گذاشت. او پس از زنده شدنش، به شاگردان خود چنین وعده داد: "اینک من هر روزه تا انقضای عالم همراه شما می‌باشم!" (انجیل متی ۲۸: ۲۰).

ایمانداران واقعی که به قول پولس رسول، "بخواهند با دینداری زیست کنند"، در این دنیا الزاماً زندگی راحتی نخواهند داشت. بعضی از ایمانداران واقعی به‌خاطر دینداری خود و خدمت به مسیح، دچار آزار و شکنجه می‌شوند. در همین روزگار ما، در بسیاری از کشورها، مسیحیان واقعی که تولد تازه یافته‌اند، مورد پیگرد و آزار هستند. در کشورهای دیگر که آزادی وجود دارد، مسیحیان از سوی تمایلات نفسانی خود تحت آزار هستند. ایمانداری که می‌خواهد "با دینداری زیست کند"، دائماً در معرض بمباران وسوسه‌های مختلف قرار دارند. رسانه‌های گروهی به‌طور دائمی ما را به‌سوی گناه سوق می‌دهند. فشار اطرافیان و همکاران و تمسخر آنان، سبب می‌شود که ایماندار واقعی در معرض وسوسۀ پنهان کردن ایمان خود قرار گیرد و بکوشد همرنگ جماعت شود. زندگی مسیحی دشوار و همراه با مشقات مختلف می‌باشد.

مسیح فرمود: "خوشا‌به‌حال آنان که در راه پارسایی آزار می‌بینند، زیرا پادشاهی آسمان از آنِ ایشان است. خوشا‌به‌حال شما، آنگاه که مردم به‌خاطر من، شما را دشنام دهند و آزار رسانند و هر سخن بدی به‌دروغ علیه‌تان بگویند. خوش باشید و شادی کنید زیرا پاداشتان در آسمان عظیم است. چرا که همین گونه پیامبرانی را که پیش از شما بودند، آزار رسانیدند." (انجیل متی ۵: ‏۱۰-‏۱۲). زندگی مسیحی سخت اما آمیخته به شادی است، شادی نه به سبک و سیاق دنیا، بلکه شادی از اینکه پاداشی عظیم در آسمان در انتظار ما است. انجام ارادۀ خدا زحمت به‌همراه دارد، همانطور که برای یوسف و مریم، در نخستین کریسمس به‌همراه داشت.

زمانی که پولس رسول و برنابا در شهرهای آسیای صغیر، یعنی همان ترکیۀ امروزی، بشارت دادند و عدۀ بسیاری ایمان آوردند، در راه بازگشت، به آن شهرها مراجعت نموده "شاگردان را تقویت کرده، آنان را به پایداری در ایمان تشویق کردند و پند دادند که باید با تحمل سختیهای بسیار به پادشاهی خدا راه یابیم." (کتاب اعمال ۱۴: ‏۲۲). راه گریزی از مشکلات وجود ندارد، مگر آنکه نخواهیم ارادۀ خدا را انجام دهیم و به پادشاهی خدا راه پیدا کنیم.

بعضی از واعظان و معلمین مسیحی در غرب، تعلیمی برخلاف این می‌دهند. ایشان برای آنکه مسیحیت را برای عامۀ مردم خوشایند سازند، وعده می‌دهند که چنانچه به مسیح ایمان بیاورند، از رفاه و برکات دنیایی و موفقیت و کامیابی دائمی برخوردار خواهند شد. ایشان وعده می‌دهند که ایمانداران دچار هیچ‌گونه بیماری نخواهند شد و چيزهايی از اين قبيل. ایشان وعده‌هایی می‌دهند که کتاب‌مقدس نداده است. به همین دلیل، وقتی ایمانداری که پیرو تعالیم ایشان است، دچار شکست در کار یا فقر یا بیماری می‌شود، آن را نتیجۀ بی‌ایمانی خود تلقی می‌کند یا می‌پندارد که گناهی در زندگی‌اش وجود دارد. کتاب‌مقدس چنین وعده‌هایی نداده است، بلکه برعکس، مسیح فرمود: "خوشا‌به‌حال شما که فقیرید، زیرا پادشاهی خدا از آن شماست. خوشا‌به‌حال شما که اکنون گرسنه‌اید، زیرا سیر خواهید شد. خوشا‌به‌حال شما که اکنون گریانید، زیرا خواهید خندید." (انجیل لوقا ۶: ‏۲۰-‏۲۱). برای مثال، کسی که صاحب تجارتی است، اگر بخواهد طبق اصول کلام خدا رفتار کند، در معاملات خود کلاهبرداری یا تقلب نمی‌کند و از روی طمع، گرانفروشی نمی‌نماید. چنین شخصی طبعاً یک‌شبه میلیونر نمی‌شود. زندگی مسیحی همراه است با مشقات. باز تکرار می‌کنیم که "براستی، همۀ کسانی که بخواهند در مسیحْ عیسی با دینداری زیست کنند، آزار خواهند دید"، آزار از حکومت‌ها و آزار از سوی تمایلات نفسانی.

پطرس رسول این شادی و مشقت در زندگی مسیحی را بسیار زیبا توصیف کرده، می‌فرماید: "و شما نیز به قدرت خدا و به‌واسطۀ ایمان، محفوظ هستید برای نجاتی که از هم‌اکنون آماده شده است تا در زمان آخر به‌ظهور رسد؛ و در این بسیار شادمانید، هر‌چند اکنون کوتاه‌زمانی بنا به ضرورت در آزمایشهای گوناگون غمگین شده‌اید،" (رسالۀ اول پطرس ۱: ‏۵-‏۶). شادی شخص ایماندار، همانطور که در این آیات ذکر شده، به‌خاطر نجاتی است که در زمان آخر به‌ظهور خواهد رسید، اما در حال حاضر، دچار آزمایشهایی می‌شویم که ما را غمگین می‌سازند. بله، انجام ارادۀ خدا آمیزه‌ای از شادی و مشقات است. پطرس رسول کمی بعد، باز در این زمینه می‌فرماید: "ای عزیزان، از این آتشی که برای آزمودن شما در میانتان برپاست، در شگفت مباشید، که گویی چیزی غریب بر شما گذشته است. بلکه شاد باشید از اینکه در رنجهای مسیح سهیم می‌شوید، تا به‌هنگام ظهور جلال او به‌غایت شادمان گردید. اگر به‌خاطر نام مسیح شما را ناسزا گویند، خوشا به حالتان، زیرا روح جلال که روح خداست بر شما آرام می‌گیرد." (همان رساله ۴: ‏۱۲-‏۱۴).

نخستین کریسمس همراه بود با شادی و مشقت برای یوسف و مریم. انجام ارادۀ خدا برای آنان آسان نبود. برای ما نیز انجام ارادۀ خدا همراه با شادی و مشقت خواهد بود، شادی به‌خاطر پاداشی که در آسمان در انتظار ما است، و مشقت به‌خاطر آزارهایی که از محیط خود و نیز از سوی تمایلات نفسانی بر ما واقع می‌شوند. اگر خواهان آنیم که وارد پادشاهی خدا شویم، باید شهامت به‌خرج دهیم و حاضر باشیم به گفتۀ پطرس رسول، در رنجهای مسیح سهیم شویم. در این روزهای مبارک میلاد مسیح، شما را تشویق می‌کنیم که به همین نیت و مقصود مجهز شوید و مانند یوسف و مریم، در پی انجام ارادۀ خدا باشید و هر زحمت و مشقتی را به‌خاطر شادی‌ای که در آسمان برای ما محفوظ است، به جان بخرید. آمین.

شعری در وصف میلاد مسیح




چه شور است و چه غوغایی که از معراج می آید
صدای زنگ ناقوس جرس، از عالم افلاک می آید
زمین و آسمان خندان ز هر سویی گهرباران
نوای دلکش کروبیان از عرش می آید
ملایک مجمع گل ها به دوش و نقل ریزان بر سر دنیا
شعاع نور مشعل ها، کران تا بی کران پیدا
زمین تسبیح می گوید، زمان تکبیر می خواند
ز کوه و دشت و دریاها نوای ساز می آید
ندای بانگ یا قدوس یا قدوس می آید، جهان یک باره می لرزد
مسیح از راه می آید.
ببندیم بار محمل ها، بیاراییم لشکرها
که سلطان جهان با شوکت و ایثار می آید.
——
کنیم شادی کنیم شادی بر آریم بانگ آزادی
مسیح آمد مسیح آمد خدای مهربان آمد
که خورشید جهان افروز بعد از تیره شب آمد
یگانه اختر تابان میان انجمن آمد
که نور چشم ما آمد فروغ جاودان آمد
که میلاد مسیح آمد، خدا در جسم و تن آمد
گنه بخشید و باز آمد بر اهل نیاز آمد
جهان تیره شد روشن زمین و آسمان گلشن
نجات آمد نجات آمد شفای درد ما آمدکه با لطف و صفا آمد
عنایت کرد و خود آمد، خدا آمد خدا آمد ز روی عدل و داد آمد
نهاده جان خود بر کف میان جاهلان آمد
که گیرد دست فرزندش کند از بند آزادش
پس از عمری فراق و نا بسامانی پدر آمد
ندارد طاقت هجران ز روی عشق و شوق آمد
که تا هستی دهد بار دگر بر جان دلبندش
بریزد روح خود بار دگر بر جسم فرزندش
جهان را پر صفا سازد محبت را بقا سازد
تن خود را فدا سازد که روحش با پسر باشد
گذاریم سر به پاها یش، کنیم سجده قدم هایش
کنیم بر چشم خود سرمه، غبار ره ز پاهایش
سراندازیم و پا کوبیم بر اندازیم ز سر دستار
برآریم بانگ بربط ها، به رقصیم و به رقصانیم
شراب ارغوانی را بگیریم از کف ساقی
که خون اوست در این جام، به نوشیم و به نوشانیم
کنون شادیم و سر مستیم، همه مست از می ساقی
که ساقی چون پدر باشد خماری نیست در باقی
——
بیا تا گل بر افشانیم مبارک باد بر خوانیم
بگیریم دامن وصلش دگر از دست نگذاریم
مسیحا گفته و عهد وفاداری به او بندیم
مبارک باد، چنین روزی که ما آزاد از بندیم
مسیحانه کنیم شادی بر آریم بانگ آزادی
که از روز ازل بوده است این شادی و آزادی
به میلادت چه دارم من نثار مقدمت سازم
چنین بی قدر جانی را، چسان در پایت اندازم
که شرمم آید از ناداری و فقر و تهی دستی،
ولیکن پر بها گنجینه ای از عشق تو در قلب خود دارم
نثار مقدمت پروین کند این پر بها دل را
اگر مقبول تو افتد چنین دل با چنان عشقی.
گذارم سر به پاهایث، کنم سجده قدم هایت
بریزم اشک شادی، جشن گیرم روز میلادت.

پرویندخت ص-کالیفرنیا- سپتامبر1997

شادی نوبت میلاد مسیح


نوبت میلاد تو از نو رسید
روح تازه بر همه جانها دمید

جان ما رنگین کمان عشق شد
ز آن قلم که دست تو بر ما کشید

از حضورت جان ما پر شور شد
مرغ نومیدی ز بام ما پرید

در شب میلاد تو برف سفید
رنگ بطلان بر سیاهیها کشید

باز شیطان خاطرش آزرده شد
چون که شادی شب میلاد دید

گشت ما را روز میلاد تو عید
پر کلیسا گشت از شور و امید

گر‌ به جان ما کسی‌ سر می‌کشید
نغمه‌های هوشیعانا میشنید

۱۳۹۴/۰۹/۱۶

مناظره کردن با مسلمان ها درباره مسیحیت



شاید صحبت کردن با مسلمان ها درباره اینکه چرا شما اسلام رو ترک کردید و مسیحی شدید، کار مشکلی به نظر برسه، چرا که بیشتر مواقع به بیراهه کشیده میشه. شما باید هواستون باشه که به هیچ عنوان در این مباحثه به کسی تهمت نزنید و یا بی احترامی نکنید و مهمتر از همه مطمئن باشید که اطلاعات کافی درباره مسیحیت دارید و در نهایت مطمئن باشید که بحث به بیراهه کشیده نشه. سوال هایی که مسلمان ها برای آن ها جواب قانع کننده ندارند معمولا تفاوت های اصلی بین مسیحیت و اسلام رو نشون میده و بحث باید روی این سوال ها متمرکز بشه. مهمترین بحثی که باید به بیراهه کشیده نشه، مساله قیام عیسی مسیح بر روی صلیب هستش. این قیام و جهاد هسته دین مسیحیت رو تشکیل میده، این قیام و جهاد درباره سر فرود آوردن جلوی دشمن هست و بدون شمشیر کشیدن با دشمن صحبت کردن و مهمتر از همه بخشیدن دشمنانمان و دعا کردن برای آنها بدون هیچ پیش شرطی. همه اینها در قیام عیسی مسیح بر روی صلیب خلاصه میشه، قیامی که توسط یاران مسیح از جمله پطرس و مهمترین فرستاده مسیح پولس ادامه پیدا میکنه و سرمشقی میشه برای همه مسیحیان. نکته بعدی خالی شدن قبر در روز سوم و زنده شدن عیسی مسیح در جسم هستش و بعد از آن به آسمان رفتن مسیح در روز چهلم و ظهور روح القدس در روز پنجاه و مسح کردن یاران مسیح و شروع شدن ماموریت آنها. دوستان اینها هسته دین مسیحیت رو تشکیل میده و اسلام هیچ کدوم از اینا رو قبول نداره. همون طور که در نامه های یوحنا نیز آمده، هر روحی که زنده شدن عیسی مسیح در جسم رو قبول نکنه، از سمت مسیح نیست، بلکه دشمن مسیح هستش. پس بحث با مسلمان ها باید در این ناحیه ادامه پیدا کنه چرا که اسلام با وجود اینکه عیسی مسیح رو یک پیامبر بزرگ میدونه، اما پرونده این پیامبر رو بعد از واقعه صلیب می بنده و همه چیزهایی که در این باره نوشته شده، از جمله هسته دین مسیحیت که توسط یاران مسیح نوشته شده رو تحریف شده میدونه و هیچ کدوم رو قبول نداره. مثل اسلام برای مسیحیان مثل یک دینی برای مسلمانان میمونه که بیاد و قرآن رو تحریف شده اعلام کنه، قیام و جهاد هایی که در اسلام شده رو دروغ بدونه و بعد یک منجی جدید هم معرفی کنه و بگه این منجی جدید در آخر زمان ظاهر میشه و عیسی و مهدی پشت او نماز خواهند خواند و غیره...

وقتی این مسائل رو برای مسلمان ها توضیح بدید، چند تا سوال مشهوری که با اون ها مواجه میشید به ترتیب زیر خواهد بود که من سعی میکنم به همه آنها جواب قانع کننده بدم. دقت کنید که شما نباید بزارید که طرف مسلمان با رجوع به قرآن به شما جواب بده، شما باید قضیه رو روشن کنید که قرآن کتابی هست که بعد از تورات و انجیل آمده و مسیحیان درباره این دین و این کتاب چیزی نمیدونستند تا زمانی که مسلمان ها به امپراتور روم و کلیسای کاتولیک اولین حمله رو در آخر قرن ششم کردند. البته با وجود این شما اگه پست های من رو بخونید من از همون قرآن در بحث ها استفاده میکنم و اشکال های این کتاب رو یادآوری میکنم که دوستای مسلمان عزیز متوجه بشن که این کتاب معجزه نیست و غلط های تاریخی زیادی داره و با هسته کتاب های قبلی از جمله تورات، زبور و انجیل ها تناقص های بزرگی داره.

انجیل و تورات تحریف شده اند؟ اگه تحریف شدند، به نفع کدوم فرقه تحریف شدند؟ اصل آنها دست کدوم فرقه هستش؟ و مهمتر از همه اینکه قرآن شما چنین ادعایی نمیکنه بلکه میگه اگه شک دارید بروید و از کسانی بپرسید که کتاب های قبلی رو خوندند(سوره یونس آیه 94). پس اگه قرار بود کلام خدا تحریف بشه، چرا اصلا آمد، از اول همون قرآن میومد دیگه چه کاری بود و مهمتر از همه چرا قرآن میگه که برین و به این کتاب ها مراجعه کنید مگه قرآن از تحریف شدن این کتاب ها در آینده خبر نداشت؟ چرا هشدار نداده در قرآن و چرا گفته میشه که بشارت پیامبر و دین اسلام در این کتاب ها داده شده درحالی که در صورت تحریف این کتاب ها، این بشارت ها، ادعایی غیر قابل اثبات خواهد بود.

اگه مسیحیت درباره قیام بدون شمشیر هستش، چرا مسیحیا جنگ های صلیبی رو راه انداختند؟ جنگ های صلیبی اواخر قرن دهم میلادی شروع شد، یعنی حدود هزار سال بعد از تاسیس دین مسیحیت و قیام عیسی مسیح. جنگ های صلیبی توسط همه مسیحی ها پشتیبانی نشد بلکه کلیسای شرق که مخالف جنگ بود از کلیسای غرب جدا شد. همون کلیسای غرب که دست کاتولیک ها بود، با سوء استفاده از احادیث مسیح که در سوال بعدی بهشون اشاره میکنم، یکسری رو شست و شوی مغزی دادند و به جنگ بردند. در نهایت، جنگ های صلیبی یک حرکت دفاعی بود دربرابر تجاوز مسلمان ها به کشورهای غربی و برنامه ای بود برای پس گرفتن سرزمین مقدس از دست مسلمان ها که در قرن ششم گرفته شده بود. در واقع اگه اسلام نبود و یا ظهور نمیکرد، اصلا جنگهای صلیبی رخ نمیداد، ولی با وجود تمام تجاوزها که از سمت اسلام رخ میداد، کلیسای شرق و یا فرفه ارتودوکس مسیحیت، مخالف پس گرفتن سرزمین مقدس و هرگونه جنگی از جمله جنگ دفاعی بود(طبق قیام عیسی مسیح).

مگه حضرت مسیح نگفته در انجیل که من نیامدم که آرامش برای این دنیا بیارم، من آمدم که شمشیر را به این دنیا بیاورم؟ بله، اما شما باید کل متن رو بخونید تا متوجه این صحبت بشید. شما اگه متن رو کامل بخونید، متوجه میشید که با جمله هرکسی صلیب خود را برندارد و دنبال من نیاید، لیاقت من را ندارد، تموم میشه. مهمتر از همه اگه منظور عیسی مسیح چیزی که شما میگین باشه، یاران مسیح باید جلوی دستگیری او رو میگرفتند و جنگ راه مینداختند اما چنین چیزی نشده و اگه شده بود در تاریخ ثبت میشده. در اناجیل آمده زمانی که سربازان یهود برای دستگیری عیسی مسیح فرستاده میشن، پطرس با حمله به این سربازها به گوش یکیشون خنجر میزنه اما با واکنش عیسی مسیح مواجه میشه و همراه با حدیثی که میفرمایند: "پطرس، شمشیر خود را غلاف کن. هرکه با شمشیر زندگی کند با شمشیر خواهد مرد." و سپس عیسی مسیح گوش پاره شده سرباز رو شفا میده و خودش رو تسلیم میکنه.

ما میگیم که خداوند فرستادگانش رو دوست داره و نمیزاره به اون شکل زجر بکشند، کجای این اعتقاد ایراد داره؟ این اعتقاد ایراد نداره، اما اگه خداوند قصد داشت که جلوی قیام عیسی مسیح رو بگیره و دین رو به شکل دیگه ای کامل کنه، از همون قرن اول این قضیه رو برای همه روشن میکرد و شش قرن صبر نمیکرد تا این همه آدم از جمله یاران مسیح به قول شما گمراه بشن. مهمتر از همه این که این قیام و زنده شدن مسیح در روز سوم، شهادتی هست که از طرف یاران مسیح داده شده و نوشته شده و حتی از طریق خود عیسی مسیح پیشگویی شده بود، پس اگه این شهادت ها دروغ و تحریف شده باشند، عیسی مسیح در ماموریت خود به طرز بسیار فجیعی شکست خورده چرا که حاصل اون همه دسترنج شده بیش از دو میلیارد مشرک در قرن 21 که البته این نظر مسلمان هاست.

اگه اسلام دینی از سمت خدا نیست، چرا خدا اجازه داد اینقدر مردم گول بخورند؟ در زمانی که دین را توسط مسیح کامل میشه، عیسی مسیح توسط الهام و حدیث در انجیل ها و مکاشفه یوحنا هشدار میده درباره دشمنانش و پیامبران دروغینی که خواهند آمد و بسیاری را منحرف خواهند کرد. من سه تا پست درباره این پیشگویی ها نوشتم، پس اسلام هم میتونه یکی از این دین های کاذب باشه برای کمرنگ کردن و یا از بین بردن قیام بزرگ عیسی مسیح بر روی صلیب. دقت کنید که در دین مسیحیت اعتقاد به یک گناه اورجینال هستش که توسط آدم و حوا رخ داده و همه انسان ها این گناه رو به ارث بردند، در واقع نتیجه این گناه فروخته شدن انسان به شیطان میشه و انسان توسط گناه به بردگی گرفته میشه. برای آزاد کردن این بردگی، نیاز به یک فدیه و خون بهاست که این خون بها رو کسی جز عیسی مسیح نداده و نتوانست خواهد داد و به خاطر همین تنها کسی که میتونه ما رو از این بردگی نجات بده، عیسی مسیح هستش و دشمن مسیح هرکاری حاضره بکنه تا ما رو از این نجات دهنده و منجی دور کنه شده دین جدید و منجی جدید معرفی کنه.

در نهایت میتونید این طور جمع بندی کنید که حتی اگه شما بر فرض محال اشتباه میکنید، طبق همین قرآن هیچ ترسی ندارید چرا که خود قرآن دست کم در دو آیه میگه که مسیحیان، یهودیان و هرکسی که به خدای یکتا ایمان داره و اعمال نیک انجام میده، هیچ ترسی نباید داشته باشه چرا که در قیامت پاداش خود را از خدای یکتا میگیره(سوره مائده آیه 69 و همچنین بقره آیه 62). شاید مسلمان در اینجا به شما بگه که مسیحیای امروز فرق دارند چرا که شرک میگن، اما این حرف اشتباهه چرا که انجیلی که امروز دست مسیحیان هست همون انجیلیه که در قرن ششم در ابتدای اسلام وجود داشت. مساله پسر خدا بودن عیسی مسیح هم لقبی بیش نیست و اگه این لقب شرک باشه، شیعه های مسلمان هم با دادن لقب علی ولی الله در حال شریک قرار دادن برای خداوند یکتا هستند و بدتر از آن همه فرقه های مسلمان با پرستش و سجده کردن به سوی کعبه بدون اینکه توجه کنند در حال بت پرستی هستند. در مورد مساله سه گانگی خدا در مسیحیت هم که یک تئولوژی بیش نیست، اگه سوال کردند بگین که شما اعتقاد ندارید مثل خود من چرا که نیازی به ایمان آوردن به تئولوژی نیست و بسیاری از مسیحیان هستند که بدون اعتقاد به این تئولوژی سه گانگی مسیحی هستند و جتی آنهایی که به این تئولوژی پافشاری میکنند وقتی باهاشون یک کمی بحث میکنه آدم خودشون میگن که این قضیه فراتر از عقل و درک انسان هاست. در نهایت براتون آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم روح مقدس خداوند همه مسلمان هایی که دلشون پاک هستش رو از درون لمس کنه و آنها رو هم به این خانواده بزرگ اضافه کنه. ما همه دعاهامون رو به نام عیسی مسیح میکنیم چرا که دعای ما به تنهایی مستجاب نمیشه چون ما همه گناهکاریم. پس به نام عیسی مسیح از پدر آسمانی، آمین.

چرا به مسیح ایمان آوردید؟


 

 


گاه از ما سؤال می‌شود که چرا به مسیح ایمان آوردیم و به اصطلاح چرا مسیحی شدیم‌. اگر از شما سؤال کنیم که "شما" چرا به مسیح آوردید، چه جواب می‌دهید؟

اغلبِ مسیحیانی که با این سؤال مواجه می‌شوند، پاسخ‌هایی مانند این می‌دهند‌: "من به مسیح ایمان آوردم‌، چون او به من شادی داد؛ به من امید داد؛ به من آرامش داد؛ مرا از افسردگی نجات داد؛ فلان بیماری را داشتم‌، مرا شفا داد؛ زندگی برایم پوچ و بی‌معنی بود، او به زندگی من هدف بخشید؛ در فلان گناهان بودم‌، مرا آزاد کرد؛ در فلان نوع مشکلات شخصی یا خانوادگی یا مالی بودم‌، به دادم رسید؛ بدنبال حقیقت بودم‌، او را یافتم‌." جواب‌ها اغلب حول و حوش این مسائل می‌چرخد.

تمام این جواب‌ها که بیانگر علت ایمان آوردن ما به مسیح است‌، و سایر جواب‌های مشابه‌، بسیار درست و بجا و اصیل است‌. اما طبق تعالیم عهدجدید، همۀ اینها فقط می‌توانند "علت اولیۀ‌" ایمان ما به مسیح باشند. اینها مانند جرقه‌هایی هستند که ایمان را در قلب ما شعله‌ور می‌سازند.

اما اگر عهدجدید را مطالعه کنیم‌، خواهیم دید که بدون هیچگونه پرده‌پوشی یا تعارف‌، برای دعوت انسان بسوی ایمان به مسیح‌، علتی روشن بیان می‌دارد و آن نیز رهایی از "عذاب جاودانی‌" و پناه آوردن به "حیات جاودانی‌" است‌. این نکته‌ای است که متأسفانه امروزه کمتر به آن اشاره می‌شود، اما اساس تعلیم عهدجدید را تشکیل می‌دهد. در عهدجدید هیچگاه تعلیم داده نشده که انسان باید به مسیح ایمان بیاورد تا فقط در این دنیا به آرامش و چیزهای دیگر دست یابد. هدف اصلی خدا، اعطای "حیات جاودانی‌" است که البته این حیات از همین جهان آغاز می‌شود (برای نمونه‌، به یوحنا ۳:‏۱۶ مراجعه کنید). هشدار دربارۀ داوری آینده و آمدن ملکوت آسمان‌، اساس پیام یحیای تعمیددهنده‌، خودِ خداوند ما عیسی مسیح‌، و رسولان او را تشکیل می‌داد (مراجعه کنید به متی ۳:‏۷-۱۰ و ۴:‏۱۷ و اعمال ۱۷:‏۳۰ و ۳۱).

بعضی می‌گویند که "ما از ترس جهنم به مسیح ایمان نیاوردیم‌، بلکه چون او را دوست داریم‌، او را پیروی می‌کنیم‌." این قبیل مسیحیان اگر می‌دانستند عذاب جاودانی چیست‌، قطعاً چنین چیزی نمی‌گفتند و چنین منتی هم بر سر مسیح نمی‌گذاشتند!!! عذاب جهنم واقعی است و بسیار هولناک‌. اگر کسی به مسیح ایمان نیاورد، وارد عذاب جاودانی خواهد شد و اگر شما به‌عنوان مسیحی‌، در ایمان و قدوسیت ثابت نمانید، وارد عذاب جاودانی خواهید شد! این حقیقت انجیل است‌.

افسوس که امروزه هشدارِ عذاب جاودانی و وعدۀ پرشکوه حیات جاودانی کمتر موعظه می‌شود! گویا در دنیای روشنفکرمآب امروز، صحبت دربارۀ این مسأله باعث خجالت است‌. شاید فکر می‌کنیم که مردم ما را مسخره خواهند کرد. پولس را هم در آتن مسخره کردند. اما او با شجاعت‌، همین پیغام داوری را به اهالی فیلسوف‌مآب و روشنفکر آتن اعلام کرد.

● بدون مسیح عذاب جاودانی حتمی است‌

● اگر شما به‌‌عنوان مسیحی‌، در ایمان و قدوسیت ثابت نمانید، وارد عذاب جاودانی خواهید شد! این حقیقت انجیل است‌.

ایمانداران گرامی‌، ایمان راسخ و دلبستگی شدید به حیات جاودانی و چشم دوختن به آن‌، اساس انجیل است‌. بدون دلبستگی و امید به آن‌، زندگی مسیحی ما دچار اشکالات خواهد شد و دلبستگی و چشم‌دوختن به آن‌، باعث کمک و برکات فراوان‌.
کمک به درک و تحمل رنج‌ها

زندگی در این جهان‌، پر از مشکلات و رنج‌های مختلف است‌، رنج‌ها و مشکلاتِ ناشی از نفس خودمان یا از بیماری‌ها، یا از مظالم و بی‌عدالتی‌های اجتماعی‌. خدا در عهدجدید وعده نداده که در هر موردی ما را از هر خطر و درد و رنجی رهایی خواهد داد؛ اما وعده داده که در همۀ اینها در کنار ما خواهد بود. یک مسیحی ممکن است دچار مشکلات شود، بیمار شود، مورد انواع مختلف ظلم قرار گیرد، و حتی به‌خاطر ایمانش در معرض مرگ قرار گیرد و کشته شود. آیا می‌دانید حکم خدا چیست‌؟ "امین بمان‌، حتی تا به مرگ‌!" وعدۀ او این است که اگر در تمام این رنج‌ها و مشکلات امین بمانیم‌، در عالم آینده به ما حیات جاودانی خواهد داد. امید به آسودگی ابدی و حیات جاودانی بود که به پولس قدرت می‌داد رنج‌ها و ظلم‌های برادران دروغین و دشمنان خود را تحمل کند و حتی حاضر باشد بمیرد.

بلی‌، او رنج می‌برد؛ ولی تحمل می‌کرد، چون می‌دانست جلال جاودانی در انتظار اوست‌. او می‌فرماید‌: «زیرا یقین می‌دانم که دردهای زمان حاضر نسبت به آن جلالی که در ما ظاهر خواهد شد، هیچ است‌» (رومیان ۸:‏۱۸). فقط امید به زندگی پرشکوه جاودانی است که می‌تواند به ما قوت بخشد تا دردهای زمان حاضر را تحمل کنیم‌. نظام این دنیا منحط و فاسد است‌، برای همین درد و رنج به‌همراه دارد. اما خدا به‌زودی این نظام را برهم خواهد زد و نظام جدیدی بوجود خواهد آورد که در آن درد و رنج و اشک نخواهد بود. این وعده را برای خود تکرار کنید و به سایر مسیحیان نیز برسانید. این بسیار حیاتی است‌.
کمک به زندگی مقدس‌

بسیاری از ایمانداران‌، زندگی خداپسندانه‌ای ندارند؛ اما متأسفانه فکر می‌کنند که در آخرت وارث حیات جاودانی خواهند شد. متأسفانه این یک فریب است‌. فقط آن دسته از ایمانداران وارث حیات جاودانی خواهند شد که «به ابتدای اعتماد خود تا به انتها سخت متمسک‌» باشند (عبرانیان ۳:‏۱۴). یا باز به‌قول نویسندۀ عبرانیان‌، «چگونه رستگار گردیم اگر از چنین نجاتی عظیم غافل باشیم‌؟» (عبرانیان ۲:‏۳). تلاش برای فرار از عذاب جاودانی و بدست آوردن حیات جاوید، ما را تشویق و کمک می‌کند که در این دنیا زندگی مقدس و درستی داشته باشیم‌.

پولس در رساله به فیلیپیان ۳:‏۸-۱۴ بیان می‌کند که تمام امتیازات دنیوی خود را ترک کرده تا مسیح را بشناسد، شریک رنج‌های او بشود و شریک قوت قیامت او بشود به‌خاطر اینکه به هر قیمتی که شده‌، به حیات جاودانی دست بیابد. پولس حاضر بود هر مشقتی را تحمل کند و نفس و خواسته‌های خود را انکار کند تا بلکه به حیات جاودانی برسد.

ایماندار عزیز، اگر بدانی زندگی روحانی ضعیف و خدای‌ناکرده‌، زندگی ناپاکت سرانجام تو را به عذاب جاودانی خواهد کشاند، آیا تلاش نخواهی کرد مطابق کلام خدا زندگی کنی‌؟ پس لازم است به هشدارِ دیگرِ نویسندۀ رسالۀ عبرانیان به دقت توجه بکنیم‌‌: «پس چون این وعدۀ ورود به آرامش هنوز باقی است‌، ما باید بسیار مواظب باشیم مبادا کسی در میان شما پیدا شود که این فرصت را از دست داده باشد» (عبرانیان ۴:‏۱).
کمک به بشارت‌

مدتی پیش در یک گروه‌، در خصوص پیغامی که ما برای بی‌ایمانان داریم‌، بحث می‌کردیم‌. شخصی به من گفت‌‌: "با آقای دکتری برخورد کردم که هم ثروت داشت و هم آرامش فکر و وجدانی آسوده‌. من واقعاً نمی‌دانستم با چه پیغامی او را به‌طرف مسیح دعوت کنم‌." به او گفتم‌‌: "آیا به او هشدار دادی که اگر توبه نکند، به جهنم و عذاب جاودانی خواهد رفت‌؟"

عجیب است که امروزه‌، هشدار دربارۀ عذاب جاودانی از پیغام ما رخت بربسته‌. اما اکثر تعالیم مسیح دربارۀ ملکوت آسمان و زندگی آینده است‌. تعالیم رسولان هم پر است از این تعلیم‌. هر پیغام اصیل به یک بی‌ایمان‌، باید حتماً حاوی هشدار دربارۀ جهنم و نوید زندگی ابدی باشد. در کنار آن‌، می‌توانید به برکاتی که در این دنیا نصیبش خواهد شد نیز اشاره کنید.

عزیزان‌، بیایید نگاهمان را به آسمان بدوزیم‌. به آسمان دل ببندیم چرا که زندگی واقعی ما با مسیح در آنجاست (کولسیان ۳:‏۱-۳).

عشق عامل هر حرکت



در سال 1920 کلیسای سوئد تعدادی میسیونر را برای بشارت به کشور کنیا فرستاد.در آن زمان هیچ وسیله ارتباطی یا نقلیه ی پیشرفته ای مثل امروز نبود و آنها ماهها در راه بودند تا بتوانند به آن کشور برسند. با این حال آنان که پنج نفر بودند، تصمیم بزرگی در زندگی خود گرفتند وبه این سفر رفتند ولی متاسفانه همه مردند و دلیل مرگشان نیز مشخص نشد.
اگر به طور انسانی بخواهیم با ماجرا برخورد کنیم کلیسای سوئد باید در مقابل این اتفاق موضع می گرفت و فرستادن میسیونرهای دیگر را متوقف می کرد ولی اعضای جدید با آگاهی کامل از این اتفاق با دو تفکر، قدم در این راه نهادند، اول خدا را دوست داشتند و دیگر اینکه ازطرف او احساس خواندگی می کردند و می دانستند که خدا راه را برایشان باز میکند. آنان ایمان داشتند که خداوند نسبت به این عشق بی حدی که دارند بی تفاوت نمی ماند . زیرا عشق می تواند مرکز زندگی یک مسیحی باشد و آن را فقط خداوند به ما یاد می دهد.عشق و محبت از مواردی است که در کتاب مقدس خیلی به آن اشاره می شود.
برای این گفته که به یکدیگر محبت کنید خدا خواهش نمی کند بلکه با اقتدار کامل و با صراحت در یوحنا13: 36 می گوید:" یکدیگر را دوست بدارید همانگونه که من شما را دوست می دارم." این آیه باید مدل زندگی یک مسیحی باشد با رعایت این الگو خیلی چیزها در وجود ایماندار تغییر میکند. برای اینکه در این راه موفق باشیم باید بدانیم عیسی چگونه ما را دوست داشت و برای ما چه کرد؟
او برای ما از جاه و جلال خود گذشت و به جای اینکه پادشاه باشد همانند یک انسان عادی شد . او بدنی مثل بدن ما به خود گرفت و با وجود اینکه خود هرگز گناه نکرد، ولی اجازه داد تمام گناهان ما داخل او شود و خود را فدا کند.(فلیپیان2: 6) او دنیا را زیر رحمت خود برد ولی خود زیر لعنت رفت. عیسی حاضر شد به جلجتا برود، اجازه داد تاج خار بر سرش بگذارند، آب دهان بر صورتش بیندازند، او توهین شنید تا ما را از بارِ لعنت رهایی دهد. عیسی مسیح چیزی به ما داد که هیچ گاه خود قدرت به دست آوردنش را نداشتیم. هنگامیکه او خود را قربانی کارهای ما می کرد،هیچ فکر نکرد که ما باید زمانی محبت هایش را جبران کنیم . او همه دردهای ما را به خود گرفت و این بواسطه همان عشقی بود که به انسانها داشت. عشقِ عیسایی از قربانی شدن می گوید، قربانی شدن منافع و خواسته های شخصی خودمان و اینکه دیگران را همیشه جلوتر از خود بگذاریم و بابت کارهایی که انجام میدهیم انتظار جبران نداشته باشیم. البته معنای درست عشق ابتدا باید باید تعریف شود.
در بیشتر ادیان و دیگر مذاهب مثل بودیسم، یهودیت، اسلام ، عشق هست و حتی موعظه ها و سروده هایی هم در اینباره دارند ولی می بینیم متعصب های مذهبی به جای عشق، نفرت و انزجار را رشد می دهند. برخی از آنها جنگ هایی به راه انداخته اند و در آن به کشتن زنها، دختران و دیگر انسانها می پردازند و اعتقاد دارند این کار را برای خدا انجام می دهند . ولی این عشقی نیست که عیسی از آن حرف می زند. او هرگز زندگی کسی را نگرفت و حتی توصیه ای به کشتن کسی هم نکرد بلکه زندگی خود را به صورت کامل فدا نمود. اگر کمی دقت کنیم عشق همین جاست در جلوی چشمان ما ولی دنیا به سمت اشتباهی در حرکت است. در باور عیسایی خودخواهی و خودمحوری ها از بین می رود و همه گرایش به بدن مسیح پیدا می کنیم با یک روح مشترک، همانطور که هر بدن یک روح دارد.
این کار ابتدا دشوار به نظر می آید. ولی بدانید هر که هستید و در اطرافتان هر رویدادی  که باشد ، شما با محبت و عشق حتی به دفعات با آن اتفاقات برخورد کنید. شخص خطاکار تفاوت را در رفتار شما می بیند و معنی عشق در مسیحیت را متوجه می شود.
اگرعشق را در زندگی شروع کنید اولین پیامد آن برای شما آرامش است به عکس العمل دیگران اهمیت ندهید ، رفتار متفاوت شما و زندگی  توام با هم، بر آنان تاثیر می گذارد.ولی به این شرط که محبت واقعی باشد و با قربانی کردن همراه باشد در غیر اینصورت هر حرکتی که انجام دهیم ولی عشق در آن نباشد ارزشی نخواهد داشت.
ایمان داشته باشید که خداوند هیچ درخواستی از ما نمی کند که توانایی انجام آن را از قبل به ما نداده باشد. برای آنکه نشان دهید ارزش آزادی که گرفته اید را می دانید، آنرا با اعمال خود نشان دهید.
حال سوال اینجاست که آیا حاضر هستیم این عشق را به دیگران بدهیم و در این راه هر زمان خدا از ماخواست ریسک کنیم جا نزنیم و بگوییم این کار غیرممکن است؟

مطمین باشید اگر با قدرت نام مسیح قدم بردارید هرکار سختی ، شدنی می شود. فراموش نکنید او خودش را قربانی کرد تا عشق را به ما بدهد.