ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد. ملکوت تو بیاید. اراده تو چنانکه در آسمان است، بر زمین نیز کرده شود. نان کفاف ما را امروز به ما بده. و گناهان ما را ببخش چنانکه ما نیز، آنانکه بر ما گناه کردند را می‌بخشیم. و ما را در آزمایش میاور، بلکه از شریر رهایی ده. زیرا ملکوت، قدرت و جلال از آن توست تا ابدالاباد،
آمین.

۱۳۹۴/۱۲/۰۳

یوحنا باب ۱۶

یوحنا 16


1«این چیزها را به شما گفتم تا ایمانتان سست نشود. 2شما را از کنیسه‌ها بیرون خواهند كرد و در حقیقت زمانی می‌آید كه هرکه شما را بكشد، گمان می‌کند كه با این كار به خدا خدمت می‌نماید. 3این كارها را با شما خواهند كرد، زیرا نه پدر را می‌شناسند و نه مرا. 4این چیزها را به شما گفتم تا وقتی زمان وقوع آنها برسد گفتار مرا به‌خاطر آورید. «این چیزها را در اول به شما نگفتم زیرا خودم با شما بودم 5امّا اكنون نزد کسی‌که مرا فرستاد می‌روم و هیچ‌یک از شما نمی‌پرسید 'كجا می‌روی؟' 6ولی چون این چیزها را به شما گفتم دلهای شما پر از غم شد. 7با وجود این، این حقیقت را به شما می‌گویم كه رفتن من برای شما بهتر است زیرا اگر من نروم پشتیبانتان نزد شما نمی‌آید امّا اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد 8و وقتی او می‌آید جهان را در مورد گناه، عدالت و داوری متقاعد می‌سازد. 9گناه را نشان خواهد داد چون به من ایمان نیاوردند، 10عدالت را مكشوف خواهد ساخت چون من نزد پدر می‌روم و دیگر مرا نخواهند دید؛ 11و واقعیّت داوری به آنها ثابت می‌شود چون حكمران این جهان محكوم شده است. 12«چیزهای بسیاری هست كه باید به شما بگویم ولی شما فعلاً طاقت شنیدن آنها را ندارید. 13در هر حال، وقتی او كه روح راستی است بیاید شما را به تمام حقیقت رهبری خواهد كرد، زیرا از خود سخن نخواهد گفت بلكه فقط دربارهٔ آنچه بشنود سخن می‌گوید و شما را از امور آینده باخبر می‌سازد. 14او مرا جلال خواهد داد، زیرا حقایقی را كه از من دریافت كرده به شما اعلام خواهد نمود. 15هرچه پدر دارد از آن من است و به همین دلیل بود كه گفتم: حقایقی را كه از من دریافت كرده به شما اعلام خواهد نمود. 16«بعد از مدّتی، دیگر مرا نمی‌بینید ولی باز بعد از چند روز مرا خواهید دید.» 17پس بعضی از شاگردان به یكدیگر گفتند: «چرا او می‌گوید: بعد از مدّتی دیگر مرا نخواهید دید ولی باز بعد از مدّتی مرا خواهید دید، چون به نزد پدر می‌روم؟ مقصود او از این سخن چیست؟» 18سپس آنها گفتند: «این مدّتی كه او دربارهٔ آن سخن می‌گوید چیست؟ ما نمی‌دانیم دربارهٔ چه چیزی صحبت می‌کند.» 19عیسی فهمید كه آنها می‌خواهند در این باره از او چیزی بپرسند، پس به آنها گفت: «من به شما گفتم كه بعد از مدّتی، دیگر مرا نخواهید دید ولی باز بعد از مدّتی مرا خواهید دید. آیا بحث شما دربارهٔ این است؟ 20یقین بدانید كه شما اشک خواهید ریخت و ماتم خواهید گرفت ولی جهان شادی خواهد كرد. شما غمیگن خواهید شد ولی غم شما به شادی مبدّل خواهد گشت. 21یک زن در وقت زایمان درد می‌کشد و از درد ناراحت است امّا به محض اینكه طفل به دنیا می‌آید درد و ناراحتی خود را فراموش می‌کند به‌خاطر اینكه یک انسان به جهان آمده است. 22شما هم همین‌طور، اكنون غمگین و ناراحت هستید ولی شما را باز هم خواهم دید و در آن وقت شادمان خواهید شد و هیچ‌کس نمی‌تواند این شادی را از شما بگیرد.23«در آن روز دیگر از من چیزی نخواهید پرسید، یقین بدانید كه هرچه به نام من از پدر بخواهید به شما خواهد داد. 24تاكنون چیزی به نام من نخواسته‌اید، بخواهید تا به دست آورید و شادی شما كامل گردد. 25«تا به حال با مَثَل و كنایه با شما سخن گفته‌ام ولی زمانی خواهد آمد كه دیگر با مَثَل و كنایه با شما صحبت نخواهم كرد، بلكه واضح و بی‌پرده دربارهٔ پدر با شما سخن خواهم گفت. 26وقتی آن روز برسد خواهش خود را به نام من از خدا خواهید كرد و من نمی‌گویم كه برای شما از پدر تقاضا خواهم نمود، 27زیرا پدر خودش شما را دوست دارد چون شما مرا دوست داشته‌اید و قبول کرده‌اید كه من از جانب خدا آمده‌ام. 28من از نزد پدر آمدم و به جهان وارد شدم و اكنون جهان را ترک می‌کنم و به سوی پدر می‌روم.» 29شاگردان به او گفتند: «حالا به طور واضح و بدون اشاره و كنایه سخن می‌گویی. 30ما اكنون مطمئن هستیم كه تو همه‌چیز را می‌دانی و لازم نیست کسی چیزی از تو بپرسد و به این دلیل است كه ما ایمان داریم تو از نزد خدا آمده‌ای.» 31عیسی پاسخ داد: «آیا حالا ایمان دارید؟ 32ببینید، ساعتی می‌آید -‌و در واقع هم اكنون شروع شده است- كه همهٔ شما پراكنده می‌شوید و به خانه‌های خود می‌روید و مرا تنها می‌گذارید. با وجود این، من تنها نیستم، زیرا پدر با من است. 33این چیزها را به شما گفتم تا در اتّحاد با من آرامش داشته باشید. در جهان رنج و زحمت خواهید داشت. ولی شجاع باشید، من بر دنیا چیره شده‌ام.»

یوحنا باب ۱۵

یوحنا 15


1«من تاک حقیقی هستم و پدر من باغبان است. 2هر شاخه‌ای را كه در من ثمر نیاورد می‌برد و هر شاخه‌ای كه ثمر بیاورد آن را پاک می‌سازد تا میوهٔ بیشتری به بار آورد. 3شما با تعالیمی كه به شما گفتم پاک شده‌اید.4در من بمانید و من در شما. همان‌طور كه هیچ شاخه‌ای نمی‌تواند به خودی خود میوه دهد مگر آنکه در تاک بماند، شما نیز نمی‌توانید ثمر بیاورید مگر در من بمانید. 5«من تاک هستم و شما شاخه‌های آن هستید. هرکه در من بماند و من در او، میوهٔ بسیار می‌آورد چون شما نمی‌توانید جدا از من کاری انجام دهید. 6اگر کسی در من نماند مانند شاخه‌ای به دور افكنده می‌شود و خشک می‌گردد. مردم شاخه‌های خشكیده را جمع می‌کنند و در آتش می‌ریزند و می‌سوزانند. 7اگر در من بمانید و سخنان من در شما بماند هرچه می‌خواهید بطلبید كه حاجت شما برآورده می‌شود. 8جلال پدر من در این است كه شما میوهٔ فراوان بیاورید و به این طریق شاگردان من خواهید بود.9همان‌طور كه پدر مرا دوست داشته است من هم شما را دوست داشته‌ام. در محبّت من بمانید. 10اگر مطابق احكام من عمل كنید، در محبّت من خواهید ماند، همان‌طور كه من احكام پدر را اطاعت نموده‌ام و در محبّت او ساكن هستم. 11«این چیزها را به شما گفته‌ام تا شادی من در شما باشد و شادی شما كامل گردد. 12حكم من این است كه یكدیگر را دوست بدارید، همان‌طور كه من شما را دوست داشتم. 13محبّتی بزرگتر از این نیست كه کسی جان خود را فدای دوستان خود كند. 14شما دوستان من هستید اگر احكام مرا انجام دهید.15دیگر شما را بنده نمی‌خوانم زیرا بنده نمی‌داند اربابش چه می‌کند. من شما را دوستان خود خوانده‌ام زیرا هرچه را از پدر خود شنیدم برای شما شرح دادم. 16شما مرا برنگزیده‌اید بلكه من شما را برگزیده‌ام و مأمور كرده‌ام كه بروید و میوه بیاورید، میوه‌ای كه دایمی باشد تا هرچه به نام من از پدر بخواهید به شما عطا نماید. 17حكم من برای شما این است كه یكدیگر را دوست بدارید. 18«اگر جهان از شما نفرت دارد، بدانید كه قبل از شما از من نفرت داشته است. 19اگر شما متعلّق به این جهان بودید جهان متعلّقان خود را دوست می‌داشت، امّا چون شما از این جهان نیستید و من شما را از جهان برگزیده‌ام، به این سبب جهان از شما نفرت دارد. 20آنچه را گفتم به‌خاطر بسپارید: غلام از ارباب خود بزرگتر نیست. اگر به من آزار رسانیدند به شما نیز آزار خواهند رسانید و اگر از تعالیم من پیروی كردند از تعالیم شما نیز پیروی خواهند نمود. 21چون شما به من تعلّق دارید آنها با شما چنین رفتاری خواهند داشت زیرا فرستندهٔ مرا نمی‌شناسند. 22اگر من نمی‌آمدم و با آنها سخن نمی‌گفتم آنها تقصیری نمی‌داشتند، ولی اكنون دیگر برای گناه خود عذری ندارند. 23کسی‌که از من متنفّر باشد از پدر من نیز نفرت دارد. 24اگر در میان آنان كارهایی را كه هیچ شخص دیگری قادر به انجام آنها نیست انجام نداده بودم، مقصّر نمی‌بودند، ولی آنها آن كارها را دیده‌اند ولی با وجود این، هم از من و هم از پدر من نفرت دارند. 25و به این ترتیب تورات آنها كه می‌گوید: 'بی‌جهت از من متنفّرند' تحقّق می‌یابد. 26«امّا وقتی پشتیبان شما كه او را از جانب پدر نزد شما می‌فرستم بیاید یعنی روح راستی كه از پدر صادر می‌گردد، او دربارهٔ من شهادت خواهد داد27و شما نیز شاهدان من خواهید بود زیرا از ابتدا با من بوده‌اید.

یوحنا باب ۱۴

یوحنا 14


1«دلهای شما مضطرب نشود. به خدا توکّل نمایید، به من نیز ایمان داشته باشید. 2در خانهٔ پدر من منزلهای بسیاری هست. اگر چنین نبود، به شما می‌گفتم. من می‌روم تا مكانی برای شما آماده سازم. 3پس از اینكه رفتم و مكانی برای شما آماده ساختم، دوباره می‌آیم و شما را نزد خود می‌برم تا جایی‌که من هستم شما نیز باشید. 4شما می‌دانید به كجا می‌روم و راه آن را نیز می‌دانید.» 5توما گفت: «ای خداوند، ما نمی‌دانیم تو به كجا می‌روی، پس چگونه می‌توانیم راه را بدانیم.» 6عیسی به او گفت: «من راه و راستی و حیات هستم، هیچ‌کس جز به وسیلهٔ من نزد پدر نمی‌آید. 7اگر مرا می‌شناختید پدر مرا نیز می‌شناختید، از این پس شما او را می‌شناسید و او را دیده‌اید.»8فیلیپُس به او گفت: «ای خداوند، پدر را به ما نشان بده و این برای ما كافی است.» 9عیسی به او گفت: «ای فیلیپُس، در این مدّت طولانی من با شما بوده‌ام و تو هنوز مرا نشناخته‌ای؟ هرکه مرا دید پدر را دیده است. پس چگونه می‌گویی پدر را به ما نشان بده؟ 10آیا باور نمی‌کنی كه من در پدر هستم و پدر در من است؟ سخنانی كه به شما می‌گویم از خودم نیست، آن پدری كه در من ساكن است همهٔ این كارها را انجام می‌دهد. 11به من ایمان داشته باشید كه من در پدر هستم و پدر در من است. در غیر این صورت به‌خاطر کارهایی كه از من دیده‌اید به من ایمان داشته باشید. 12یقین بدانید هرکه به من ایمان بیاورد آنچه را من می‌كنم خواهد كرد و حتّی كارهای بزرگتری هم انجام خواهد داد، زیرا من نزد پدر می‌روم 13و هرچه به نام من بخواهید آن را انجام خواهم داد تا پدر در پسر جلال یابد. 14اگر چیزی به نام من بخواهید آن را انجام خواهم داد. 15«اگر مرا دوست دارید، دستورهای مرا اطاعت خواهید كرد 16و من از پدر درخواست خواهم كرد و او پشتیبان دیگری به شما خواهد داد كه همیشه با شما بماند. 17یعنی همان روح راستی كه جهان نمی‌تواند بپذیرد زیرا او را نمی‌بیند و نمی‌شناسد ولی شما او را می‌شناسید، چون او نزد شما می‌ماند و در خود شما خواهد بود. 18«شما را تنها نمی‌گذارم، نزد شما برمی‌گردم. 19پس از اندک زمانی، جهان دیگر مرا نخواهد دید امّا شما مرا خواهید دید و چون من زنده‌ام شما هم خواهید زیست. 20در آن روز خواهید دانست كه من در پدر هستم و شما در من و من در شما. 21«هرکه احكام مرا قبول كند و مطابق آنها عمل نماید او کسی است كه مرا دوست دارد و هرکه مرا دوست دارد پدر من او را دوست خواهد داشت و من نیز او را دوست داشته خود را به او ظاهر خواهم ساخت.» 22یهودا (نه یهودای اسخریوطی) از او پرسید: «ای خداوند، چرا می‌خواهی خود را به ما ظاهر سازی امّا نه به جهان؟» 23عیسی در جواب او گفت: «هرکه مرا دوست دارد مطابق آنچه می‌گویم عمل خواهد نمود و پدر من او را دوست خواهد داشت و ما نزد او آمده و با او خواهیم ماند. 24کسی‌که مرا دوست ندارد مطابق تعالیم من عمل نمی‌كند. آنچه شما می‌شنوید از خودم نیست بلكه از پدری كه مرا فرستاده است. 25«این چیزها را وقتی هنوز با شما هستم می‌گویم، 26امّا پشتیبان شما یعنی روح‌القدس كه پدر به نام من خواهد فرستاد همه‌چیز را به شما تعلیم خواهد داد و آنچه را به شما گفته‌ام به‌یاد شما خواهد آورد. 27«آرامش برای شما بجا می‌گذارم، من آرامش خود را به شما می‌دهم. جهان نمی‌تواند آن آرامش را به طوری که من به شما می‌دهم بدهد. دلهای شما مضطرب نشود و ترسان نباشید. 28شنیدید كه به شما گفتم من می‌روم ولی نزد شما برمی‌گردم. اگر مرا دوست می‌داشتید از شنیدن اینكه من نزد پدر می‌روم، شاد می‌شدید زیرا پدر از من بزرگتر است. 29اكنون قبل از اینكه این كار عملی شود به شما گفتم تا وقتی اتّفاق می‌افتد ایمان بیاورید. 30بعد از این با شما زیاد سخن نمی‌گویم زیرا حكمران این جهان می‌آید، او بر من هیچ قدرتی ندارد، 31امّا برای اینكه جهان بداند كه من پدر را دوست دارم، دستورات او را به طور كامل انجام می‌دهم. برخیزید از اینجا برویم.

یوحنا باب ۱۳



یوحنا 13
1یک روز قبل از عید فصح بود. عیسی فهمید كه ساعتش فرا رسیده است و می‌بایست این جهان را ترک كند و نزد پدر برود. او كه همیشه متعلّقان خود را در این جهان محبّت می‌‌نمود، آنها را تا به آخر محبّت كرد. 2وقت شام خوردن بود و شیطان قبلاً دل یهودای اسخریوطی را برانگیخته بود كه عیسی را تسلیم نماید. 3عیسی كه می‌دانست پدر همه‌چیز را به دست او سپرده و از جانب خدا آمده است و به سوی او می‌رود، 4از سر سفره برخاسته، لباس خود را كنار گذاشت و حوله‌ای گرفته به كمر بست. 5بعد از آن در لگنی آب ریخت و شروع كرد به شستن پاهای شاگردان و خشک‌كردن آنها با حوله‌ای كه به كمر بسته بود. 6وقتی نوبت به شمعون پطرس رسید او به عیسی گفت: «ای خداوند، آیا تو می‌خواهی پاهای مرا بشویی؟» 7عیسی در جواب گفت: «تو اكنون نمی‌فهمی من چه می‌کنم ولی بعداً خواهی فهمید.» 8پطرس گفت: «هرگز نمی‌گذارم پاهای مرا بشویی.» عیسی به او گفت: «اگر تو را نشویم، تو در من سهمی نخواهی‌ داشت.» 9شمعون پطرس گفت: «پس ای خداوند، نه تنها پاهای مرا بلكه دستها و سرم را نیز بشوی.» 10عیسی گفت: «کسی‌که غسل كرده است احتیاجی به شست‌وشو ندارد، به جز شستن پاهایش. او از سر تا پا تمیز است و شما پاک هستید، ولی نه همه.» 11چون او می‌دانست چه کسی او را تسلیم خواهد نمود، به همین دلیل گفت همهٔ شما پاک نیستید. 12بعد از آنکه پاهای آنان را شست و لباس خود را پوشید و دوباره سر سفره نشست، از آنها پرسید: «آیا فهمیدید برای شما چه كردم؟13شما مرا استاد و خداوند خطاب می‌کنید و درست هم می‌گویید زیرا كه چنین هستم. 14پس اگر من كه استاد و خداوند شما هستم پاهای شما را شسته‌ام، شما هم باید پاهای یكدیگر را بشویید. 15به شما نمونه‌ای دادم تا همان‌طور كه من با شما رفتار كردم شما هم رفتار كنید. 16یقین بدانید كه هیچ غلامی از ارباب خود و هیچ قاصدی از فرستندهٔ خویش بزرگتر نیست. 17هرگاه این را فهمیدید، خوشا به حال شما اگر به آن عمل نمایید. 18«آنچه می‌گویم مربوط به همهٔ شما نیست. من کسانی را كه برگزیده‌ام می‌شناسم. امّا این پیشگویی کتاب‌مقدّس باید تحقّق یابد: 'آن‌کس كه با من نان می‌خورد، برضد من برخاسته است.' 19اكنون پیش از وقوع این را به شما می‌گویم تا وقتی واقع شود ایمان آورید كه من او هستم. 20یقین بدانید هرکه، کسی را كه من می‌فرستم بپذیرد مرا پذیرفته است و هرکه مرا بپذیرد فرستندهٔ مرا پذیرفته است.» 21وقتی عیسی این را گفت، روحاً سخت مضطرب شد و به طور آشكار فرمود: «یقین بدانید كه یکی از شما مرا تسلیم دشمنان خواهد كرد.»22شاگردان با شک و تردید به یكدیگر نگاه می‌کردند زیرا نمی‌دانستند این را دربارهٔ کدام‌یک از آنها می‌گوید.23یکی از شاگردان كه عیسی او را دوست می‌داشت، پهلوی او نشسته بود. 24پس شمعون پطرس با اشاره از او خواست از عیسی بپرسد كه او دربارهٔ کدام‌یک از آنها صحبت می‌کند. 25بنابراین آن شاگرد به عیسی نزدیكتر شده از او پرسید: «ای خداوند، او كیست؟» 26عیسی پاسخ داد: «من این تکهٔ نان را به داخل كاسه فرو می‌برم و به او می‌دهم، او همان شخص است.» پس وقتی تكهٔ نان را به داخل كاسه فرو برد، آن را به یهودا پسر شمعون اسخریوطی داد. 27همین‌که یهودا لقمه را گرفت شیطان وارد وجود او شد. عیسی به او گفت: «آنچه را می‌کنی زودتر بكن.» 28ولی از کسانی‌که بر سر سفره بودند هیچ‌کس نفهمید منظور او از این سخن چه بود. 29بعضی گمان كردند كه چون یهودا مسئول كیسهٔ پول بود عیسی به او می‌گوید كه هرچه برای عید لازم دارند، خریداری نماید و یا چیزی به فقرا بدهد. 30به محض اینكه یهودا لقمه را گرفت بیرون رفت و شب بود. 31وقتی یهودا بیرون رفت، عیسی گفت: «اكنون پسر انسان جلال می‌یابد 32و اگر خدا به وسیلهٔ او جلال یابد، خدا نیز او را جلال خواهد داد و این جلال بزودی شروع می‌شود. 33ای فرزندان من، زمانی كوتاه با شما هستم. آنگاه به دنبال من خواهید گشت و همان‌طور كه به یهودیان گفتم اكنون به شما هم می‌گویم، آن جایی‌که من می‌روم شما نمی‌توانید بیایید. 34به شما فرمان تازه‌ای می‌دهم: یكدیگر را دوست بدارید، همان‌طور که من شما را دوست داشته‌ام شما نیز یکدیگر را دوست بدارید. 35اگر نسبت به یكدیگر محبّت داشته باشید، همه خواهند فهمید كه شاگردان من هستید.» 36شمعون پطرس به او گفت: «ای خداوند، كجا می‌روی؟» عیسی پاسخ داد: «جایی‌که می‌روم تو حالا نمی‌توانی به دنبال من بیایی، امّا بعدها خواهی آمد.» 37پطرس گفت: «ای خداوند چرا نمی‌توانم همین حالا به دنبال تو بیایم؟ من حاضرم جان خود را به‌خاطر تو بدهم.» 38عیسی به او جواب داد: «آیا حاضری جان خود را به‌خاطر من بدهی؟ یقین بدان كه پیش از بانگ خروس سه بار خواهی گفت كه مرا نمی‌شناسی.»

یوحنا ۱۲

یوحنا 12

1شش روز قبل از عید فصح، عیسی به بیت‌عنیا، محل زندگی ایلعازر یعنی همان کسی‌که او را پس از مردن، زنده كرده بود، آمد. 2آنها در آنجا برای او شامی تهیّه دیدند. مرتا خدمت می‌کرد و ایلعازر با مهمانان، پهلوی عیسی بر سر سفره نشست. 3آنگاه مریم پیمانه‌ای از عطر بسیار گرانبها كه روغن سنبل خالص بود، آورد و بر پاهای عیسی ریخت و با گیسوان خود آنها را خشک كرد به طوری که آن خانه از بوی عطر پر شد. 4در این وقت یهودای اسخریوطی پسر شمعون كه یکی از حواریون عیسی بود و بزودی او را تسلیم می‌کرد گفت: 5«چرا این عطر به سیصد سکّهٔ نقره فروخته نشد تا پول آن به فقرا داده شود؟» 6او این را از روی دلسوزی برای فقرا نگفت، بلكه به این دلیل گفت كه خودش مسئول كیسهٔ پول و شخص دزدی بود و از پولی كه به او می‌دادند، برمی‌‌داشت.7عیسی گفت: «با او کاری نداشته باش، بگذار آن را تا روزی كه مرا دفن می‌کنند نگه دارد. 8فقرا همیشه در بین شما خواهند بود امّا من همیشه با شما نخواهم بود.» 9عدّهٔ زیادی از یهودیان شنیدند كه عیسی در آنجاست. پس آمدند تا نه تنها عیسی بلكه ایلعازر را هم كه زنده كرده بود، ببینند. 10بنابراین سران كاهنان تصمیم گرفتند كه ایلعازر را نیز بكشند، 11زیرا او باعث شده بود بسیاری از یهودیان از رهبران خود روی‌گردان شده، به عیسی ایمان آورند. 12فردای آن روز جمعیّت بزرگی كه برای عید آمده بودند. وقتی شنیدند عیسی در راه اورشلیم است،13شاخه‌های نخل به دست گرفتند و به استقبال او رفتند. آنها فریاد می‌زدند: «خدا را سپاس باد، مبارک باد پادشاه اسرائیل كه به نام خداوند می‌آید.» 14عیسی کرّه‌الاغی یافت و بر آن سوار شد، چنانکه كلام خدا می‌فرماید: 15«ای دختر صهیون، دیگر نترس! اكنون پادشاه تو كه بر کرّه‌الاغی سوار است، می‌آید.» 16در ابتدا مقصود این چیزها برای شاگردان روشن نبود؛ امّا پس از آنكه عیسی به جلال رسید، آنها به‌یاد آوردند كه این چیزها دربارهٔ او نوشته شده بود و همان‌طور هم آنها برای او انجام داده بودند. 17موقعی که عیسی ایلعازر را صدا زد و زنده از قبر بیرون آورد، عدّهٔ زیادی حضور داشتند. آنها آنچه را دیده و شنیده بودند نقل كردند. 18به این دلیل آن جمعیّت بزرگ به استقبال عیسی آمدند، زیرا شنیده بودند كه عیسی این معجزه را انجام داده بود. 19فریسیان به یكدیگر گفتند: «نمی‌بینید كه هیچ کاری از ما ساخته نیست؟ تمام دنیا به دنبال او رفته است.» 20در میان کسانی‌که برای عبادت عید به اورشلیم آمده بودند عدّه‌ای یونانی بودند. 21آنها نزد فیلیپُس كه اهل بیت‌صیدای جلیل بود آمدند و گفتند: «ای آقا، ما می‌خواهیم عیسی را ببینیم.» 22فیلیپُس رفت و این را به اندریاس گفت و آن وقت هردوی آنها رفتند و به عیسی گفتند. 23عیسی به آنها گفت: «ساعت آن رسیده است كه پسر انسان جلال یابد. 24یقین بدانید كه اگر دانهٔ گندم به داخل خاک نرود و نمیرد، هیچ‌وقت از یک دانه بیشتر نمی‌شود امّا اگر بمیرد دانه‌های بی‌شماری به بار می‌آورد. 25کسی‌که جان خود را دوست دارد، آن را از دست می‌دهد و کسی‌که در این جهان از جان خود بگذرد آن را تا به حیات جاودانی حفظ خواهد كرد. 26اگر کسی می‌خواهد مرا خدمت كند باید به دنبال من بیاید و هرجا من باشم، خادم من نیز در آنجا با من خواهد بود و اگر کسی مرا خدمت كند، پدر من او را سرافراز خواهد كرد. 27«اكنون جان من در اضطراب است. چه بگویم؟ آیا بگویم: 'ای پدر مرا از این ساعت برهان؟' امّا برای همین منظور به این ساعت رسیده‌ام. 28ای پدر، نام خود را جلال بده.» در آن وقت صدایی از آسمان رسید كه می‌گفت: «آن را جلال داده‌ام و باز هم جلال خواهم داد.»29گروهی كه در آنجا ایستاده بودند گفتند: «صدای رعد بود.» و دیگران گفتند: «فرشته‌ای با او سخن گفت.»30عیسی در جواب گفت: «این صدا به‌خاطر شما آمد نه به‌خاطر من. 31اكنون موقع داوری این جهان است و حكمران این جهان بیرون رانده می‌شود. 32وقتی از زمین بالا برده می‌شوم، همهٔ آدمیان را به سوی خود خواهم كشید.» 33عیسی این را در اشاره به نوع مرگی كه در انتظارش بود گفت. 34مردم به او گفتند: «تورات به ما تعلیم می‌دهد كه مسیح تا به ابد زنده می‌ماند. پس تو چگونه می‌گویی كه پسر انسان باید بالا برده شود؟ این پسر انسان كیست؟» 35عیسی به آنان گفت: «فقط تا زمانی كوتاه نور با شماست؛ تا وقتی این نور با شماست راه بروید مبادا تاریكی شما را فرا گیرد. کسی‌که در تاریكی راه می‌رود نمی‌داند به كجا می‌رود. 36تا زمانی‌که نور را دارید به نور ایمان بیاورید تا فرزندان نور شوید.» عیسی این را گفت و از نزد آنان رفت و پنهان شد. 37با وجود معجزات بسیاری كه در حضور آنان انجام داد آنها به او ایمان نیاوردند، 38تا سخن اشعیای نبی تحقّق یابد كه گفته بود: «ای خداوند، آیا پیام ما را کسی باور نموده و آیا قدرت خداوند به احدی مشكوف گردیده است؟»39پس آنها نتوانستند ایمان آورند، زیرا اشعیا باز هم فرموده است: 40«چشمان آنها را نابینا و دلهایشان را سخت گردانیده است تا با چشمان خود نبینند و با دلهای خود نفهمند و به سوی من باز نگردند تا ایشان را شفا دهم.» 41اشعیا این را فرمود زیرا جلال عیسی را دید و دربارهٔ او سخن گفت. 42با وجود این بسیاری از بزرگان یهود به او گرویدند. ولی به‌خاطر فریسیان و ترس از آنکه مبادا از كنیسه اخراج شوند به ایمان خود اقرار نمی‌کردند، 43زیرا آنان تعریف و تمجید از انسان را بیش از حرمت و عزّتی كه از جانب خداست دوست می‌داشتند. 44پس عیسی با صدای بلند گفت: «هرکه به من ایمان بیاورد نه فقط به من بلكه به فرستندهٔ من نیز ایمان آورده است. 45هرکه مرا می‌بیند فرستندهٔ مرا دیده است. 46من نوری هستم كه به جهان آمده‌ام تا هرکه به من ایمان آورد در تاریكی نماند، 47امّا اگر کسی سخنان مرا بشنود و اطاعت نكند، من در حقّ او داوری نمی‌کنم، زیرا نیامده‌ام تا جهان را محكوم سازم بلكه تا جهان را نجات بخشم. 48داوری هست كه هرکه مرا رد كند و سخنانم را نپذیرد او را محكوم می‌سازد. سخنانی كه من گفتم در روز آخر او را محكوم خواهد ساخت.49چون من از خود سخن نمی‌گویم بلكه پدری كه مرا فرستاده است به من فرمان داد كه چه بگویم و چگونه صحبت كنم 50و من می‌دانم كه فرمان او حیات جاودانی است. پس آنچه من می‌گویم کاملاً همان چیزی است كه پدر به من گفته است.»

۱۳۹۴/۱۱/۲۷

جمهوری اسلامی رتبه « نهم » در گزارش لیست جفا برمسیحیان ۲۰۱۵



این گزارش از واقعیت ی جالب اما نه خیلی شگفت انگیز پرده برمی دارد و آن واقعیت این است که : “اسلامگرایی افراطی در حال رشد است. ۹ کشور از ۱۰ کشور صدر جدول که بیشترین جفا را به مسیحیان سراسر دنیا می رسانند کشور های اسلامی هستند.




به گزارش «محبت نیوز»، ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺴﯿﺤﯽ (OpenDoors) “درهای باز” (سازمانی که حامی کلیسا های جفا دیده در سراسر جهان است) ، با انتشار ﻟﯿﺴﺘﯽ، ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺗﺤﺖ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﯾﺖ ﻗﺮﺍﺭ دارند نام برد.

ﺩﺭ گزارش سالانه ﻟﯿﺴﺖ سال ۲۰۱۵ ، جمهوری اسلامی ﺩﺭ ﺭﺩﻩ ﻧﻬﻢ ﻭ ﺍﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎﻥ ﺩﺭ ﺭﺩﻩ چهارم ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺳﺘﯿﺰ ﺟﺎﯼ گرفته اند.

به گفته ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺴﯿﺤﯽ ﺩﺭﻫﺎی ﺑﺎﺯ ، ﻟﯿﺴﺖ ﺟﺪﯾﺪ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ بررسی های آماری سال گذشته است. بر پایه این گزارش در سال ۲۰۱۵ میلادی بیش از ٧۴٠٠ مسیحی تنها به جرم مسیحی بودن کشته شده اند. در همین زمان نیز بیش از ٢۴٠٠ کلیسا تخریب شده است.

سازمان مسیحی درهای باز، جمهوری اسلامی ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺗﺒﻪ « ﻧﻬﻢ » ﺍﯾﻦ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

در لیست سالانه منتشره (سال گذشته) جفا بر مسیحیان در سال ۲۰۱۴ جمهوری اسلامی ایران در رتبه «هفتم» قرار داشت و اختصاص رتبه «نهم» در آغاز سال ۲۰۱۶ برای کارنامه حکومت جمهوری اسلامی بدین معنا نیست که وضعیت مسیحیان در ایران بهبود یافته بلکه جفا و آزار و مسیحیان در دیگر کشورهای بخصوص اسلامی شدت یافته است . حضور کشورهای در لیست ۲۰۱۵ که عمومن اسلامگرایان افراطی در آن فعالیت دارند گویای این مطلب می باشد .

ﺑﺎ ﺍﯾﻨﺤﺎﻝ جمهوری اسلامی ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺩﺭ بین ١٠ کشور نخست این لیست است.


کره شمالی به عنوان کشور کمونیستی منزوی در دوازده سال گذشته همچنان در رتبه اول جدول کشورهای آزار دهنده به مسیحیان قرار دارد. به طوری که به همراه داشتن حتی یک انجیل میتواند به مسیحی بودن شخص دلالت داشته و عواقبی نظیر اعدام یا زندان برای شخص و تمام خانواده اش را به همراه داشته باشد. تخمین زده میشود که در این کشور بین ۵۰۰۰۰ تا ۷۰۰۰۰ مسیحی در کمپ های کار اجباری و در وضع اسف بار نگهداری میشوند. رژیم کره شمالی از مسیحیان به عنوان حربه در رقابت با کشورهای غربی استفاده می کند.


حضور پررنگ کشورهای اسلامی در این لیست نکته ویژه این لیست است. بیشتر ده کشور نخست این لیست را دولت های مسلمان تشکیل می دهند. اسلام‌گرایی و گسترش فعالیت گروه‌های افراطی در نقاط مختلف جهان، با تشدید آزار و سرکوب اقلیت‌های دینی و مسیحیان همراه بوده است. در ۴۰ کشور از ۵۰ کشوری که مورد بررسی قرار گرفته‌اند، تندروهای اسلام‌گرا حضور فعال دارند.

واقعیت این است که : “اسلامگرایی افراطی در حال رشد است. ۹ کشور از ۱۰ کشور صدر جدول که بیشترین جفا را به مسیحیان سراسر دنیا می رسانند کشور های اسلامی هستند. ۳۸ کشور نیز از کل ۵۰ کشور شرایط اسلامگرایی افراطی دارند.”

در گزارش منتشره کشور عراق نیز در رتبه دوم این لیست جای دارد، سال گذشته وقتی داعش (دولت اسلامی)‌ با گردن‌ زدن – و حتی صلیب کشیدن- اعلام خلافت کرد، هزاران مسیحی از ترس فرار کردند.دولت اسلامی می‌خواهد برداشت خود از اسلام را تحمیل کند و قسم خورده منطقه را از کافران پاک کند و برای این کار مسیحیان و بقیه اقلیت‌ها را هدف گرفته است.

کشور اریتره که یک دیکتاتوری اسلامی است در رتبه سوم این لیست قرار گرفته است. ﺍﺭﯾﺘﺮﻩ ﺍﺯ ﺭﺩﻩ ﻧﻬﻢ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۰۱۴ ﺑﻪ ﺭﺩﻩ ﺳﻮﻡ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۰۱۵ صعود کرد این امر ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﺪﺗﺮ ﺷﺪﻥ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ دارد.

ﺩﺭ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ حضور گروه تروریستی دولت اسلامی (ﺩﺍﻋﺶ) ﺩﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﻭ ﺳﻮﺭﯾﻪ باعث ﺧﺮﻭﺝ بخش عمده ای از جمعیت مسیحی خاورمیانه ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. بر پایه ﺍﯾﻦ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺁﺯﺍﺭ ﻭ ﺍﺫﯾﺖ مسیحیان ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﺩﺭ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎ ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺟﻨﻮﺏ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﺁﻓﺮﯾﻘﺎ که تحت کنترل دولت های مسلمان یا گروه های اسلامگراست ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺭﺷﺪ ﺍﺳﺖ.


“مسئله جفا بر مسیحیان در کل در تمامی دنیا به طرز ناراحت کننده ای رو به رشد است. یکی از مهمترین عواملی که به چشم میخورد این است که کشورهای بیشتری که اکثرن هم اسلامی هستند به سمت ناپایداری و تبدیل شدن به دولت هایی در جهت عدم پیشرفت و ترقی پیش می روند و در مواردی حتی ناپایدار و به سوی پس رفت هستند. برای مثال از کشورهای سومالی، افغانستان و پاکستان و سوریه می توان به عنوان کشورهای ساکن و بدون پیشرفت یاد کرد. این موضوع باعث بروز سختی هایی می شود که حتی سخن گفتن در مورد آن نیز دشوار خواهد بود. دلیل آن هم این است که در کشور های عقب مانده رسانه ای مختص برای مسیحیان وجود ندارد که از طریق آن نگرانی های سیاسی خود را مطرح کنند. آنها تنها می توانند نگرانی های خود را از طریق دعا و بطور روحانی بیان کنند و از طریق کلام خدا قوت قلب یابند.”

۱۳۹۴/۱۱/۲۶

درخواست آيت الله خراسانى از وزير ارشاد براى مقابله با مسيحيت


«وحید خراسانی» از مراجع تقلید، در دیدار با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با قرار دادن آئین مسیحیت در کنار بهاییت و وهابیت هشدار داد که خطر تبلیغ آنها افکار ملت را تهدید می کند.




به گزارش «محبت نیوز»، درحالیکه بشارت مسیحیت در ایران از سوی دستگاههای امنیتی و قوه قضائیه جمهوری اسلامی با شدیدترین برخوردها رو به رو میشود در نیمه دوم بهمن ماه سالجاری ، نشست بین نمایندگان مسلمان مرکز “گفت وگوی اسلام و مسیحیت” و نمایندگان مسیحی کلیسای سنت آگوستین با موضوع «نبوت؛ دیروز و امروز» در لندن برگزار شد.


به نقل از ایرنا «محمد علی شمالی» رئیس مرکز اسلامی انگلیس، «بهمن پور» و «مگی هیندلی» از مرکز گفت وگوی اسلام و مسیحیت و کشیش کاتولیک دامیان هووارد در بخش بامدادی این برنامه که در محل کلیسای سنت آگوستین سخنرانی داشتند و بر لزوم ادامه گفت و گوها بین ادیان ابراهیمی و ایستادگی در برابر ظلم و ظالم تاکید کردند.


“اما در حالیکه زیر سایه دموکراسی در غرب نمایندگان اسلام به راحتی به بیان دیدگاههای خود میپردازند چندی پیش «حسین وحید خراسانی» از مراجع تقلید، در دیدار با علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با قرار دادن آئین مسیحیت در کنار بهاییت و وهابیت هشدار داد که خطر تبلیغ آنها افکار ملت را تهدید می کند و دفع این خطرها از وظیفه های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.”


وی با بیان اینکه اسلام دین جهانی خواهد شد عنوان کرد: «عمده مسئولیت وزارت ارشاد حفظ عقیده های مردم است و باید خطر ترویج مسیحیت میان مسلمانان دفع و خنثی شود.» او از مسئولان ارشاد خواست هم جلو تبلیغ فرقه های ثلاثه گرفته شود و هم فکرهای جوانان بازیچه اهل انحراف نشود.


آیت الله وحید خراسانی که از مراجع تراز اول نظام است سابقه عریض و طویلی در مسیحیت ستیزی دارد و کارنامه او در هشدار به نهادهای نظامی و امنیتی برای برخورد با مبشرین و مبلغین مسیحی حسابی پر بار است. از بیانات خاطره انگیز او خطاب به نیروهای امنیتی این بود که گفت: «مردم دارند مسیحی می شوند اینها (مسئولان ) دنبال ریاست خودشان هستند و کسی نیست به این دستگاه بگوید این همه تبلیغات مسیحیت ضال و مضل حتی در قم به چه معناست؟ بساط تبلیغ مسیحیت باید از این مملکت برچیده شود والا آبرو برای … نخواهم گذاشت.»


وحیدخراسانی پیش از این هم انجیل کتاب مقدس مسیحیان را تحریف شده و غلط خوانده بود و گفته بود که این کتاب کلام خدا نیست.


همزمان با اظهارات اخیر این مرجع تقلید شیعه، «فتحالله جمیری» فرمانده سپاه امام صادق نیز مسیحیت صهیونیستی را در کنار صهیونیست یهودی، و اسلام انگلیسی عربستانی مثلثی علیه اسلام ناب محمدی دانسته بود.

یوحنا باب ۱۱


یوحنا 11
1مردی به نام ایلعازر، از اهالی بیت‌عنیا یعنی دهكدهٔ مریم و خواهرش مرتا، مریض بود. 2مریم همان بود كه به پاهای خداوند عطر ریخت و آنها را با گیسوان خود خشک كرد و اكنون برادرش ایلعازر بیمار بود. 3پس خواهرانش برای عیسی پیغام فرستادند كه: «ای خداوند، آن کسی‌که تو او را دوست داری بیمار است.» 4وقتی عیسی این را شنید گفت: «این بیماری به مرگ او منجر نخواهد شد بلكه وسیله‌ای برای جلال خداست تا پسر خدا نیز از این راه جلال یابد.» 5عیسی مرتا و خواهر او و ایلعازر را دوست می‌داشت. 6پس وقتی از بیماری ایلعازر باخبر شد دو روز دیگر در جایی‌که بود توقّف كرد 7و سپس به شاگردانش گفت: «بیایید باز با هم به یهودیه برویم.» 8شاگردان به او گفتند: «ای استاد، هنوز از آن وقت كه یهودیان می‌خواستند تو را سنگسار كنند، چیزی نگذشته است. آیا باز هم می‌خواهی به آنجا بروی؟» 9عیسی پاسخ داد: «آیا یک روز دوازده ساعت نیست؟ کسی‌که در روز راه می‌رود لغزش نمی‌خورد زیرا نور این جهان را می‌بیند. 10امّا اگر کسی در شب راه برود می‌لغزد، زیرا در او هیچ نوری وجود ندارد.» 11عیسی این را گفت و افزود: «دوست ما ایلعازر خوابیده است امّا من می‌روم تا او را بیدار كنم.» 12شاگردان گفتند: «ای خداوند، اگر او خواب باشد حتماً خوب خواهد شد.»13عیسی از مرگ او سخن می‌گفت امّا آنها تصوّر كردند مقصود او خواب معمولی است. 14آنگاه عیسی به طور واضح به آنها گفت: «ایلعازر مرده است. 15به‌خاطر شما خوشحالم كه آنجا نبوده‌ام چون حالا می‌توانید ایمان بیاورید. بیایید نزد او برویم.» 16توما كه او را دوقلو می‌گفتند به سایر شاگردان گفت: «بیایید ما هم برویم تا با او بمیریم.» 17وقتی عیسی به آنجا رسید، معلوم شد كه چهار روز است او را دفن کرده‌اند. 18بیت‌عنیا كمتر از سه کیلومتر از اورشلیم فاصله داشت 19و بسیاری از یهودیان نزد مرتا و مریم آمده بودند تا به‌خاطر مرگ برادرشان آنها را تسلّی دهند. 20مرتا به محض آنكه شنید عیسی در راه است، برای استقبال او بیرون رفت ولی مریم در خانه ماند. 21مرتا به عیسی گفت: «خداوندا، اگر تو اینجا می‌بودی، برادرم نمی‌مُرد. 22با وجود این می‌دانم كه الآن هم هرچه از خدا بخواهی به تو عطا خواهد كرد.» 23عیسی گفت: «برادرت باز زنده خواهد شد.» 24مرتا گفت: «می‌دانم كه او در روز قیامت زنده خواهد شد.» 25عیسی گفت: «من قیامت و حیات هستم. کسی‌که به من ایمان بیاورد حتّی اگر بمیرد، حیات خواهد داشت؛ 26هر کسی‌که زنده باشد و به من ایمان بیاورد، هرگز نخواهد مرد. آیا این را باور می‌کنی؟» 27مرتا گفت: «آری، خداوندا! من ایمان دارم كه تو مسیح و پسر خدا هستی كه می‌باید به جهان بیاید.» 28مرتا پس از اینكه این را گفت رفت و خواهر خود مریم را صدا كرد و به طور پنهانی به او گفت: «استاد آمده است و تو را می‌خواهد.» 29وقتی مریم این را شنید، فوراً بلند شد و به طرف عیسی رفت. 30عیسی هنوز به دهكده نرسیده بود بلكه در همان جایی بود كه مرتا به دیدن او رفت. 31یهودیانی كه برای تسلّی‌دادن به مریم در خانه بودند وقتی دیدند كه او با عجله برخاسته و از خانه بیرون می‌رود به دنبال او رفتند و با خود می‌گفتند كه او می‌خواهد به سر قبر برود تا در آنجا گریه كند. 32همین‌که مریم به جایی‌که عیسی بود آمد و او را دید، به پاهای او افتاده گفت: «خداوندا، اگر در اینجا می‌بودی برادرم نمی‌مُرد.»33عیسی وقتی او و یهودیانی را كه همراه او بودند، گریان دید؛ از دل آهی كشید و سخت متأثّر شد 34و پرسید: «او را كجا گذاشته‌اید؟» جواب دادند: «خداوندا، بیا و ببین.» 35اشک از چشمان عیسی سرازیر شد.36یهودیان گفتند: «ببینید چقدر او را دوست داشت؟» 37امّا بعضی گفتند: «آیا این مرد كه چشمان کور را باز كرد، نمی‌توانست کاری بكند كه جلوی مرگ ایلعازر را بگیرد؟» 38پس عیسی درحالی‌که از دل آه می‌کشید به سر قبر آمد. قبر غاری بود كه سنگی جلوی آن گذاشته بودند. 39عیسی گفت: «سنگ را بردارید.» مرتا خواهر ایلعازر گفت: «خداوندا، الآن چهار روز از مرگ او می‌گذرد و متعفّن شده است.» 40عیسی به او گفت: «آیا به تو نگفتم كه اگر ایمان داشته باشی، جلال خدا را خواهی دید؟» 41پس سنگ را از جلوی قبر برداشتند. آنگاه عیسی به آسمان نگاه كرد و گفت: «ای پدر، تو را شكر می‌کنم كه سخن مرا شنیده‌ای. 42من می‌دانستم كه تو همیشه سخن مرا می‌شنوی ولی به‌خاطر کسانی‌که اینجا ایستاده‌اند، این را گفتم تا آنها ایمان بیاورند كه تو مرا فرستاده‌ای.» 43پس از این سخنان، عیسی با صدای بلند فریاد زد: «ای ایلعازر، بیرون بیا.» 44آن مرده، درحالی‌که دستها و پاهایش با كفن بسته شده و صورتش با دستمال پوشیده بود بیرون آمد. عیسی به آنها گفت: «او را باز كنید و بگذارید برود.» 45بسیاری از یهودیانی كه برای دیدن مریم آمده بودند، وقتی آنچه را عیسی انجام داد مشاهده كردند، به او ایمان آوردند. 46امّا بعضی از آنها نزد فریسیان رفتند و كارهایی را كه عیسی انجام داده بود به آنها گزارش دادند. 47فریسیان و سران كاهنان با شورای بزرگ یهود جلسه‌ای تشكیل دادند و گفتند: «چه باید كرد؟ این مرد معجزات زیادی می‌کند. 48اگر او را همین‌طور آزاد بگذاریم، همهٔ مردم به او ایمان خواهند آورد و آن وقت رومیان خواهند آمد و معبد بزرگ و ملّت ما را خواهند گرفت.» 49یکی از آنها یعنی قیافا كه در آن سال، كاهن اعظم بود گفت: «شما اصلاً چیزی نمی‌دانید. 50متوجّه نیستید كه لازم است یک ‌نفر به‌خاطر قوم بمیرد تا ملّت ما به كلّی نابود نشود.» 51او این سخن را از خود نگفت، بلكه چون در آن سال كاهن اعظم بود، پیشگویی كرد كه عیسی می‌باید در راه قوم یهود بمیرد، 52و نه تنها در راه آن قوم بلكه تا فرزندان خدا را كه پراكنده هستند به صورت یک بدن واحد به هم بپیوندد. 53از آن روز به بعد آنها توطئه قتل او را چیدند. 54بعد از آن عیسی دیگر به طور علنی در بین یهودیان رفت و آمد نمی‌کرد، بلكه از آنجا به ناحیه‌ای نزدیک بیابان، به شهری به نام افرایم رفت و با شاگردان خود در آنجا ماند. 55عید فصح یهودیان نزدیک بود و عدّهٔ زیادی از آبادیهای اطراف به اورشلیم آمدند تا قبل از عید خود را تطهیر نمایند. 56آنها در جستجوی عیسی بودند و در معبد بزرگ به یكدیگر می‌گفتند: «او به جشن نخواهد آمد. نظر شما چیست؟» 57امّا سران كاهنان و فریسیان دستور داده بودند كه هرکه بداند عیسی كجاست، اطّلاع دهد تا او را دستگیر نمایند.